شکلگیری روندها سبب میشود معاملهگران و سرمایهگذاران در تایم فریمهای کوتاهمدت و بلندمدت، چه در بازار رونددار و چه در بازار رنج، از نوسانات قیمت سود کسب کنند. با خطوط روند و رسم آنها در آموزش فارکس آشنا شدهاید. در این مقاله، 4 عامل اصلی شکلگیری روندهای بلندمدت و نوسانات کوتاهمدت بررسی میشود. روند، جهت کلی یک بازار یا قیمت دارایی است.
در تحلیل تکنیکال، روندها با استفاده از خطوط روند یا پرایس اکشن شناسایی میشوند که با ایجاد سقفهای بالاتر و کفهای بالاتر (روند صعودی) یا سقفهای پایینتر و کفهای پایینتر (روند نزولی) مشخص میشوند. بسیاری از معاملهگران در جهت روند معامله میکنند، در حالی که برخی دیگر به دنبال شناسایی برگشتها یا معامله خلاف روند هستند. روندهای صعودی و نزولی در همه بازارها، از جمله سهام، اوراق قرضه و آتی، و همچنین در دادههای اقتصادی رخ میدهند.
معاملهگران میتوانند روند را با استفاده از تحلیل تکنیکال، شامل خطوط روند، پرایس اکشن و اندیکاتورهای تکنیکال، شناسایی کنند. خطوط روند، جهت روند را نشان میدهند، در حالی که اندیکاتور RSI قدرت روند را در یک زمان مشخص نشان میدهد. نشانه روند صعودی، افزایش کلی قیمتها با نوسانات است. کفها و سقفهای اخیر باید بالاتر از موارد قبلی باشند. شکسته شدن این ساختار از پایین، احتمالاً نشاندهنده پایان روند صعودی و شروع روند نزولی است. روندهای نزولی از کفهای پایینتر و سقفهای پایینتر تشکیل میشوند.
روند چیست؟
در روند افزایشی، معاملهگران تا زمان وجود شواهد خلاف، فرض میکنند روند ادامه دارد. شواهد میتواند شامل کفها یا سقفهای پایینتر، شکستن خط روند یا نزولی شدن اندیکاتورها باشد. در روند افزایشی، معاملهگران بر خرید تمرکز میکنند، در حالی که در روند کاهشی، بر فروش تمرکز دارند تا ضرر را کمینه یا از کاهش قیمت سود کسب کنند. بیشتر روندهای نزولی در نهایت برمیگردند و با کاهش قیمت، معاملهگران بیشتری برای خرید وارد میشوند که میتواند منجر به شکلگیری روند صعودی شود.
سرمایهگذاران بنیادی نیز از روندها در تحلیل تغییرات درآمد، سود شرکتها یا سایر معیارهای کسب و کار و اقتصادی استفاده میکنند. به عنوان مثال، روند سود سهام و رشد درآمد شرکت بررسی میشود. رشد درآمد در چهار فصل گذشته، روند مثبت و کاهش آن، روند منفی را نشان میدهد. عدم وجود روند (پیشروی افزایشی یا کاهشی کم در قیمتها) در یک دوره زمانی، دوره معاملاتی رنج یا بیروند نامیده میشود.
- روند، جهت کلی قیمت یک بازار یا یک دارایی است.
- روندهای صعودی از طریق بالا رفتن عدد داده ها، همچون سقف های بالاتر و کف های بالاتر، مشخص می شوند.
- روند های نزولی از طریق داده های کاهشی مشخص می شوند، همچون سقف های پایین تر و کف های پایین تر.
- بسیاری از معامله گران ترجیح می دهند در همان جهت روند معامله کنند و سعی می کنند از ادامه یافتن روند سود ببرند.
- پرایس اکشن، خطوط روند و اندیکاتورهای تکنیکال همگی ابزارهایی هستند که می توانند به شناسایی روند کمک کنند و برگشت روند را هشدار دهند.
عملکرد روندها چگونه است؟
یک راه متداول برای شناسایی روندها، استفاده از خطوط روند است که سقفها (روند نزولی) یا کفها (روند صعودی) را به هم وصل میکند. روندهای صعودی، کفهای بالاتر را به هم وصل کرده و حمایت ایجاد میکنند، در حالی که روندهای نزولی، سقفهای پایینتر را به هم وصل کرده و مقاومت ایجاد میکنند. این خطوط، جهت کلی روند را نشان میدهند. اگرچه خطوط روند جهت کلی قیمت را نشان میدهند، اما اغلب نیاز به ترسیم مجدد دارند.
به عنوان مثال، در روند صعودی، شکستن خط روند لزوماً به معنای پایان روند نیست. قیمت ممکن است به زیر خط روند رفته و سپس دوباره افزایش یابد که در این صورت، خط روند نیاز به ترسیم مجدد دارد. برای تعیین روند، نباید فقط به خطوط روند اکتفا کرد، بلکه باید پرایس اکشن و سایر اندیکاتورها را نیز بررسی کرد. افت قیمت به زیر خط روند، لزوماً سیگنال فروش نیست، مگر اینکه قیمت به پایینتر از کف قبلی برسد و/یا اندیکاتورهای تکنیکال نزولی شوند. نمودار مثال، یک خط روند افزایشی و RSI را نشان میدهد که هر دو روند قوی را نشان میدهند. با وجود نوسان قیمت، پیشروی کلی آن به سمت بالاست.
نشانه روند صعودی، افزایش کلی قیمت ها است. هیچ چیز برای مدت طولانی یکراست به سمت بالا نمی رود، بنابراین همیشه نوساناتی وجود خواهد داشت، اما جهت کلی باید رو به بالا باشد تا بتوان آن را یک روند صعودی در نظر گرفت. کف های اخیر باید بالاتر از کف های قبلی باشند، و همین امر در مورد سقف ها نیز صدق می کند.
هنگامی که این ساختار شروع به شکسته شدن از پایین کرد، احتمالا سوخت موتور روند صعودی رو به اتمام بوده و ممکن است برگشت روند و نزولی شدن آن در دستور کار باشد. روندهای نزولی از کف های پایین تر و سقف های پایین تر تشکیل شده اند. هر چند روند افزایشی است، اما معامله گران ممکن است تصور کنند که تا زمانی که شواهدی مبنی بر خلاف آن وجود نداشته باشد، روند ادامه خواهد داشت.
شواهد میتوانند شامل کف ها یا سقف های پایین تر، رفتن قیمت به زیر خط روند، یا نزولی شدن اندیکاتور های تکنیکال باشد. زمانی که روند افزایشی است، معامله گران بر خرید تمرکز می کنند و تلاش می کنند از افزایش مداوم قیمت ها سود بزنند. هنگامی که روند کاهشی می شود، معامله گران بیشتر بر فروش دارایی یا پوزیشن فروش تمرکز می کنند و تلاش می کنند تا ضرر را به حداقل برسانند یا از کاهش قیمت سود بزنند.
بیشتر (نه همه) روند های نزولی در یک نقطه ای بر می گردند، بنابراین با ادامه کاهش قیمت، معامله گران بیشتر و بیشتری از راه می رسند که معتقدند قیمت کم کم دارد ارزنده می شود و بنابراین برای خرید کردن وارد عمل می شوند. این می تواند منجر به شکل گیری دوباره یک روند صعودی شود. سرمایه گذاران بنیادی نیز می توانند از روندها استفاده کنند.
این شکل از تحلیل به تغییرات ایجاد شده در درآمد، سود شرکت ها یا سایر معیارهای کسب و کار و اقتصادی می پردازد. برای مثال، تحلیل گران بنیادی ممکن است به دنبال کشف روند هایی در سود سهم و رشد درآمد شرکت باشند. اگر درآمد در چهار فصل گذشته رشد داشته باشد، نشان دهنده یک روند مثبت یا صعودی است. با این حال، اگر درآمد شرکت در چهار فصل گذشته کاهش داشته باشد، نشان دهنده یک روند منفی یا نزولی است. به عدم وجود یک روند (دوره زمانی که در آن پیشروی کلی افزایشی یا کاهشی کمی در قیمت ها وجود دارد) در یک دوره زمانی، دوره معاملاتی رنج یا بی روند گویند.
هر چند روند افزایشی است، اما معامله گران ممکن است تصور کنند که تا زمانی که شواهدی مبنی بر خلاف آن وجود نداشته باشد، روند ادامه خواهد داشت.
شواهد میتوانند شامل کف ها یا سقف های پایین تر، رفتن قیمت به زیر خط روند، یا نزولی شدن اندیکاتور های تکنیکال باشد. زمانی که روند افزایشی است، معامله گران بر خرید تمرکز می کنند و تلاش می کنند از افزایش مداوم قیمت ها سود بزنند.
هنگامی که روند کاهشی می شود، معامله گران بیشتر بر فروش دارایی یا پوزیشن فروش تمرکز می کنند و تلاش می کنند تا ضرر را به حداقل برسانند یا از کاهش قیمت سود بزنند.
بیشتر (نه همه) روند های نزولی در یک نقطه ای بر می گردند، بنابراین با ادامه کاهش قیمت، معامله گران بیشتر و بیشتری از راه می رسند که معتقدند قیمت کم کم دارد ارزنده می شود و بنابراین برای خرید کردن وارد عمل می شوند. این می تواند منجر به شکل گیری دوباره یک روند صعودی شود.
سرمایه گذاران بنیادی نیز می توانند از روندها استفاده کنند. این شکل از تحلیل به تغییرات ایجاد شده در درآمد، سود شرکت ها یا سایر معیارهای کسب و کار و اقتصادی می پردازد.
برای مثال، تحلیل گران بنیادی ممکن است به دنبال کشف روند هایی در سود سهم و رشد درآمد شرکت باشند. اگر درآمد در چهار فصل گذشته رشد داشته باشد، نشان دهنده یک روند مثبت یا صعودی است. با این حال، اگر درآمد شرکت در چهار فصل گذشته کاهش داشته باشد، نشان دهنده یک روند منفی یا نزولی است.
به عدم وجود یک روند (دوره زمانی که در آن پیشروی کلی افزایشی یا کاهشی کمی در قیمت ها وجود دارد) در یک دوره زمانی، دوره معاملاتی رنج یا بی روند گویند.
استفاده از خطوط روند
یک راه متداول برای شناسایی روندها استفاده از خطوط روند است که سقفها (روند نزولی) یا کفها (روند صعودی) را به هم وصل میکند. روندهای صعودی مجموعهای از کفهای بالاتر را به هم وصل میکنند و اینگونه یک سطح حمایتی را برای قیمت ایجاد میکنند. روندهای نزولی مجموعهای از سقفهای پایینتر را به هم متصل میکنند و یک سطح مقاومتی را برای قیمت ایجاد میکنند. این خطوط روند علاوه بر حمایت و مقاومت، جهت کلی روند را نیز نشان میدهند.
هرچند خطوط روند برای نشان دادن جهت کلی قیمت بسیار باکیفیت عمل میکنند، اما اغلب نیاز به ترسیم مجدد دارند. به عنوان مثال، در طول یک روند صعودی، قیمت ممکن است به زیر خط روند برود، اما چنین چیزی لزوماً به معنای پایان روند نیست. ممکن است قیمت به زیر خط روند حرکت کند و سپس به افزایش خود مجدداً ادامه دهد. در چنین حالتی، خط روند ممکن است نیاز به ترسیم مجدد داشته باشد تا پرایس اکشن جدید را بهتر بتواند منعکس کند.
برای تعیین روند نباید فقط به خطوط روند اتکا کرد. بیشتر تحلیلگران معمولاً به پرایس اکشن و سایر اندیکاتورهای تکنیکال نیز نگاه میکنند تا بتوانند تشخیص دهند که آیا روند رو به پایان است یا خیر. در مثال بالا، افت قیمت به زیر خط روند لزوماً سیگنال فروش نیست، اما اگر قیمت به پایینتر از کف قبلی برسد و/یا اندیکاتورهای تکنیکال نزولی شده باشند، ممکن است اینطور باشد. نمودار زیر (فرضی) یک خط روند افزایشی را به همراه یک RSI نشان میدهد که هر دو روند قوی را نشان میدهند.
در حالی که قیمت در حال نوسان کردن است، پیشروی کلی قیمت به سمت بالا است. روند صعودی کمکم شروع به از دست دادن قدرت حرکت خود میکند و فشار فروش آغاز میشود. اندیکاتور RSI به زیر ۷۰ میرسد و به دنبال آن یک کندل بسیار بزرگ نزولی میخورد که قیمت را به روی خط روند میکشاند. روز بعد زمانی که قیمت با یک گپ زیر خط روند بازگشایی شد، حرکت به سمت قیمتهای پایینتر تأیید شد. از این سیگنالها میشد برای خروج از پوزیشن خرید استفاده کرد، زیرا شواهدی بودند مبنی بر تغییر روند. حتی پوزیشن فروش نیز میتوانست گرفته شود.
با کاهش بیشتر قیمت، کمکم خریداران علاقهمند به خرید در قیمت پایینتر جذب بازار میشوند. خط روند دیگری (ترسیم نشده) نیز میتوانست در امتداد کاهش قیمت ترسیم شود تا علامتی برای این باشد که چه زمانی ممکن است یک جهش قیمت در دستور کار باشد. این خط روند تقریباً در اواسط فوریه شکسته شد چرا که قیمت با زدن یک کف دوقلو به سرعت بالا آمد.
عوامل متعددی باعث تأثیر روی ارزش ارز کشورها، سهام، کالاها و انرژی میشوند. به طور کلی این عوامل را میتوان در ۴ دسته قرار داد: شکلگیری روندها. نکات کلیدی: نیروهای مهم در بازار عامل شکلگیری روندها هستند. اگر بدانیم چگونه این فاکتورهای اصلی در بلندمدت میتوانند باعث شکلگیری روندها شوند میتوانیم به سرنخهایی برسیم که شکلگیری روندها در آینده به چه صورت خواهند بود. در زیر چهار عامل اصلی معرفی میگردد:
نمونه ای از روند و خط روند
دولت یکی از عوامل مهم ایجاد نوسان در بازارها است. سیاستهای مالی و پولی که دولتها و بانکهای مرکزی آنها بر اقتصاد اعمال میکنند، تأثیر عمیقی بر بازارهای مالی دارند. با افزایش و کاهش نرخ بهره، فدرال رزرو میتواند به طور مؤثری سرعت رشد در کشور را کم یا زیاد کند. به این پدیده سیاست پولی گفته میشود. اگر هزینههای دولت افزایش یا کاهش یابد، به آن سیاست مالی گفته میشود و میتوان از آن برای کاهش نرخ بیکاری یا تثبیت قیمتها استفاده کرد.
با افزایش یا کاهش مالیات، تغییر نرخ بهره و میزان عرضه دلار در بازار آزاد، دولتها میتوانند تعیین کنند که چه مقدار سرمایه باید به داخل کشور آمده یا از کشور خارج شود و همین اولین عامل شکلگیری روندها است.
جریان پول بین کشورها بر قدرت اقتصادی یک کشور و ارز آن تأثیر میگذارد. هرچه پول بیشتری از یک کشور خارج شود، اقتصاد و ارز آن کشور ضعیفتر خواهد بود. کشورهایی که عمدتاً صادرات میکنند (کالاهای فیزیکی یا خدمات) به طور پیوسته پول را به کشورهای خود وارد میکنند. سپس این پول را مجدداً سرمایهگذاری میکنند و به همین صورت میتوان بازارهای مالی در آن کشورها را تحریک کرد.
سفتهبازی و انتظارات اجزای لاینفک هر سیستم مالی هستند. مصرفکنندگان، سرمایهگذاران و سیاستمداران هر یک در مورد سمت و سویی که معتقدند اقتصاد میخواهد برود دیدگاههای متفاوتی دارند و این بر نحوه عملکرد آنها تأثیر میگذارد. انتظارات از اقدامات هر یک از این گروهها در آینده، به کارهایی که هر یک از این گروهها امروز انجام میدهند بستگی دارد و همین باعث شکلگیری روندها است، هم روندهای فعلی و هم روندهای آتی.
از شاخصهای تمایلات فعالان بازار اغلب برای سنجش احساس برخی از این گروهها نسبت به اقتصاد استفاده میشود. تحلیل این شاخصها و همچنین استفاده از تحلیلهای بنیادی و تکنیکال میتواند سوگیری یا انتظارات از قیمتهای آینده و جهت روند را تا حدودی نشان دهد.
عوامل شکلگیری روندها
- دولت،
- معاملات و تراکنش های بین المللی،
- انتظارات/سفته بازی
- و نیز عرضه و تقاضا.
عرضه و تقاضا برای محصولات، خدمات، ارز کشورها و … باعث پویایی قیمتها شده و قیمتها را متلاطم میسازد. با تغییر عرضه یا تقاضا، قیمتها و نرخها نیز تغییر میکنند. اگر برای چیزی تقاضا زیاد باشد و عرضه کاهش پیدا کند، قیمتها افزایش مییابد. اگر میزان عرضه فراتر از تقاضای فعلی رود، قیمتها کاهش مییابد. اگر میزان عرضه نسبتاً ثابت باشد، با افزایش یا کاهش تقاضا، قیمتها میتوانند بالاتر یا پایینتر روند.
- هر گونه فعالیت اقتصادی می تواند باعث شکل گیری روندها شود چه در جهت مثبت چه در جهت منفی
- سیاست دولت و رویدادهای ژئوپلیتیکی عواملی هستند که می توانند منجر به ثبات یا بی ثباتی بازارها شوند.
- انتظارات فعالان بازار و موازنه عرضه و تقاضا نیز از دیگر عوامل مهم شکل گیری روندها است.
دولت یکی از عوامل مهم ایجاد نوسان در بازارها است. سیاست های مالی و پولی که دولت ها و بانک های مرکزی آنها بر اقتصاد اعمال می کنند، تأثیر عمیقی بر بازارهای مالی دارند. با افزایش و کاهش نرخ بهره، فدرال رزرو میتواند به طور مؤثری سرعت رشد در کشور را کم یا زیاد کند. به این پدیده سیاست پولی گفته میشود. اگر هزینه های دولت افزایش یا کاهش یابد، به آن سیاست پولی گفته میشود و میتوان از آن برای کاهش نرخ بیکاری و یا تثبیت قیمتها استفاده کرد.
با افزایش یا کاهش مالیات، تغییر نرخ بهره و میزان عرضه دلار در بازار آزاد، دولت ها میتوانند تعیین کنند که چه مقدار سرمایه باید به داخل کشور آمده و یا از کشور خارج شود و همین اولین عامل شکل گیری روندها است.
دولت
جریان پول بین کشورها بر قدرت اقتصادی یک کشور و ارز آن تأثیر می گذارد. هرچه پول بیشتری از یک کشور خارج شود، اقتصاد و ارز آن کشور ضعیف تر خواهد بود. کشورهایی که عمدتاً صادرات می کنند، ( کالاهای فیزیکی یا خدمات) به طور پیوسته پول را به کشورهای خود وارد می کنند. سپس این پول را مجدد سرمایه گذاری می کنند و به همین صورت می توان بازارهای مالی در آن کشورها را تحریک کرد.
معاملات بین المللی
سفته بازی و انتظارات اجزای لاینفک هر سیستم مالی هستند. مصرف کنندگان ، سرمایه گذاران و سیاستمداران هر یک در مورد سمت و سویی که معتقدند اقتصاد میخواهد برود دیدگاه های متفاوتی دارند و این بر نحوه عملکرد آنها تأثیر می گذارد. انتظارات از اقدامات هر یک از این گروه ها در آینده، به کارهایی که هر یک از این گروه ها امروز انجام می دهند بستگی دارد و همین باعث شکل گیری روندها است، هم روندهای فعلی و هم روندهای آتی.
از شاخصهای تمایلات فعالان بازار اغلب برای سنجش احساس برخی از این گروه ها نسبت به اقتصاد استفاده میشود. تحلیل این شاخص ها و همچنین استفاده از تحلیل های بنیادی و تکنیکال میتواند سوگیری یا انتظارات از قیمت های آینده و جهت روند را تا حدودی نشان دهد.
سفته بازی و انتظارات
عرضه و تقاضا برای محصولات، خدمات، ارز کشورها و .. باعث پویایی قیمتها شده و قیمت ها را متلاطم میسازد. با تغییر عرضه یا تقاضا، قیمت ها و نرخ ها نیز تغییر می کنند. اگر برای چیزی تقاضا زیاد باشد و عرضه کاهش پیدا کند، قیمت ها افزایش می یابد. اگر میزان عرضه فراتر از تقاضای فعلی رود، قیمت ها کاهش می یابد. اگر میزان عرضه نسبتاً ثابت باشد، با افزایش یا کاهش تقاضا ، قیمت ها میتوانند بالاتر و یا پایینتر روند.
عرضه و تقاضا
عوامل متعددی میتوانند سبب ایجاد نوسانات کوتاه مدت و بلند مدت در بازار شوند، اما دانستن این مسئله نیز مهم است که چگونه همه این عناصر جمع میشوند تا روند ایجاد کنند. گرچه همه این عوامل از طبقات کاملاً متفاوتی هستند، اما کاملا با یکدیگر پیوند خوردهاند. قوانین دولتی میتوانند بر معاملات بینالمللی تأثیر بگذارند، که خود در نحوه سفتهبازیها نقش بزرگی دارد و تغییر در عرضه و تقاضا میتواند در هر یک از این عوامل نقش داشته باشد. انتشار اخبار مربوط به قوانین دولتی، همچون پیشنهاد تغییر در هزینه کرد دولت یا سیاست مالیاتی، و همچنین تصمیمات فدرال رزرو (در جهت تغییر یا حفظ نرخ بهره) نیز میتواند تأثیر چشمگیری بر شکلگیری روندها بلند مدت داشته باشد.
کاهش نرخ بهره و مالیات میتواند ترغیب کننده هزینه کرد بیشتر و رشد اقتصادی باشد. این به نوبه خود باعث افزایش قیمتها در بازار میشود. با این حال، بازار همیشه اینگونه پاسخ نمیدهد زیرا عوامل دیگری نیز ممکن است نقش داشته باشند. به عنوان مثال، نرخ بهره و مالیات بالاتر میتواند تصویر هزینه کرد را ترسناک ساخته و منجر به ریزش قیمتهای بازار شود.
در کوتاه مدت، این انتشار اخبار دولتی میتوانند باعث ایجاد نوسانهای قیمتی شدیدی شوند زیرا معاملهگران و سرمایهگذاران در پاسخ به اطلاعات منتشر شده اقدام به خرید و فروش میکنند. با افزایش پوزیشنگیری در ساعات انتشار این گزارشات و اطلاعیهها روندهای کوتاه مدت ایجاد میشوند، و روندهای بلند مدت وقتی ایجاد میشود که سرمایهگذاران و معاملهگران کاملاً درک کردهاند که این اطلاعات و اخبار دقیقا برای بازار چه معنا و مفهومی دارد و تاثیر آن برای بازار چیست.
ترکیب عوامل شکل گیری روندها
اندازهگیری روزانه معاملات بینالمللی، تراز پرداختی بین کشورها و قدرت اقتصادی سخت است، اما از طرفی آنها نقش بزرگی در روندهای بلند مدت در بسیاری از بازارها دارند. بازار فارکس معیار خوبی است که نشان میدهد ارز یک کشور تا چه حد سلامت و سرحال است و در مجموع اقتصاد آن کشور نسبت به سایر کشورها به قولی چند چند است. تقاضای زیاد برای ارز یک کشور به این معنی است که ارز آن کشور در برابر سایر ارزها بالا میرود.
ارزش ارز یک کشور همچنین میتواند در اینکه حال و روز سایر بازارها در داخل همان کشور چگونه است نقش داشته باشند. اگر ارز یک کشور ضعیف باشد، منجر به این میشود که سرمایهگذار ترسیده و جرات سرمایهگذاری در آن کشور را نداشته باشد، زیرا سود او با توجه به ارز ضعیف از میان میرود و باعث شکلگیری روندها به شکل نزولی میشود.
تحلیلها و برآیند پوزیشنهایی که معاملهگران و سرمایهگذاران بر اساس معاملات بینالمللی و اطلاعاتی که در مورد سیاست دولت دریافت میکنند میگیرند، باعث ایجاد سفتهبازی و گمانهزنی میشود که سمت و سوی قیمتها چگونه خواهد بود. هنگامی که مردم به اندازه کافی در مورد یک جهت موافق هستند، بازار وارد روند میشود که میتواند سالها ادامه یابد.
شکلگیری روندها مجدد توسط فعالان بازار که ابتدا در تحلیل خود مرتکب اشتباه شده بودند نیز ادامه مییابد. وقتی آنها مجبور به خروج از پوزیشنهای زیانده خود میشوند، قیمتها را با قدرت بیشتری در جهت فعلی فشار میدهند. هرچه سرمایهگذاران و معاملهگران بیشتر و بیشتری برای کسب سود از یک روند فعلی شکلگرفته وارد بازار شوند، بازار اشباع شده و روند، (حداقل به طور موقت) بر میگردد.
عرضه و تقاضا به طور کلی بر مردم، شرکتها و بازارهای مالی تأثیر میگذارد. در برخی از بازارها، مثل بازار اجناس و کالا، عرضه از طریق یک محصول فیزیکی است. عرضه و تقاضا برای نفت پیوسته در حال تغییر است، قیمتی که یک فعال بازار امروز حاضر است برای خرید نفت بپردازد با فردا متفاوت است. با کاهش عرضه یا افزایش تقاضا، قیمت نفت در بلند مدت میتواند افزایش یابد زیرا فعالان حوزه نفتی در بازار با یکدیگر رقابت میکنند تا عرضه به ظاهر محدود این کالا را از آن خود کنند.
صادرکنندگان یا تأمینکنندگان نفت قیمت بالاتری را برای نفتی که دارند طلب میکنند و تقاضای بالاتر منجر به بالا رفتن قیمتی میشود که خریداران میخواهند بپردازند. بازارهای مالی نیز به همین صورت پویا و دینامیک هستند. سهام در کوتاهمدت و بلندمدت نوسان کرده و باعث ایجاد روندها میشوند. تهدید اتمام ذخایر نفتی و موجودی در قیمتهای فعلی، خریداران را وادار میکند تا با قیمتهای بالا و بالاتر اقدام به خریداری نفت کنند که خود باعث افزایش زیاد قیمت نفت میشوند.
اگر گروه بزرگی از فروشندگان وارد بازار شوند، همین باعث افزایش عرضه میشود و احتمالاً قیمتها را پایین میآورد که باعث شکلگیری روندها به صورت نزولی میشوند. در همگی تایم فریمها چنین چیزی را شاهد هستیم.
اثر بین المللی
اندازه گیری روزانه معاملات بین المللی، تراز پرداختی بین کشورها و قدرت اقتصادی سخت است، اما از طرفی آنها نقش بزرگی در روند های بلند مدت در بسیاری از بازارها دارند.
بازار فارکس معیار خوبی است که نشان میدهد ارز یک کشور تا چه حد سلامت و سرحال است و در مجموع اقتصاد آن کشور نسبت به سایر کشورها به قولی چند چند است. تقاضای زیاد برای ارز یک کشور به این معنی است که ارز آن کشور در برابر سایر ارزها بالا میرود. ارزش ارز یک کشور همچنین میتواند در اینکه حال و روز سایر بازارها در داخل همان کشور چگونه است نقش داشته باشند.
اگر ارز یک کشور ضعیف باشد، منجر به این میشود که سرمایهگذار ترسیده و جرات سرمایهگذاری در آن کشور را نداشته باشد، زیرا سود او با توجه به ارز ضعیف از میان میرود و باعث شکلگیری روندها به شکل نزولی میشود.
اثر شرکت کننده
تحلیلها و برآیند پوزیشنهایی که معاملهگران و سرمایهگذاران بر اساس معاملات بینالمللی و اطلاعاتی که در مورد سیاست دولت دریافت میکنند میگیرند، باعث ایجاد سفتهبازی و گمانهزنی میشود که سمت و سوی قیمتها چگونه خواهد بود. هنگامی که مردم به اندازه کافی در مورد یک جهت موافق هستند، بازار وارد روند میشود که میتواند سالها ادامه یابد. شکلگیری روندها مجدد توسط فعالان بازار که ابتدا در تحلیل خود مرتکب اشتباه شده بودند نیز ادامه مییابد.
وقتی آنها مجبور به خروج از پوزیشنهای زیانده خود میشوند، قیمتها را با قدرت بیشتری در جهت فعلی فشار میدهند. هرچه سرمایهگذاران و معاملهگران بیشتر و بیشتری برای کسب سود از یک روند فعلی شکلگرفته وارد بازار شوند، بازار اشباع شده و روند، (حداقل به طور موقت) بر میگردد.
تأثیر عرضه و تقاضا
عرضه و تقاضا به طور کلی بر مردم، شرکتها و بازارهای مالی تأثیر میگذارد. در برخی از بازارها، مثل بازار اجناس و کالا، عرضه از طریق یک محصول فیزیکی است. عرضه و تقاضا برای نفت پیوسته در حال تغییر است، قیمتی که یک فعال بازار امروز حاضر است برای خرید نفت بپردازد با فردا متفاوت است. با کاهش عرضه یا افزایش تقاضا، قیمت نفت در بلند مدت میتواند افزایش یابد زیرا فعالان حوزه نفتی در بازار با یکدیگر رقابت میکنند تا عرضه به ظاهر محدود این کالا را از آن خود کنند. صادرکنندگان یا تأمینکنندگان نفت قیمت بالاتری را برای نفتی که دارند طلب میکنند و تقاضای بالاتر منجر به بالا رفتن قیمتی میشود که خریداران میخواهند بپردازند.
بازارهای مالی نیز به همین صورت پویا و دینامیک هستند. سهام در کوتاهمدت و بلندمدت نوسان کرده و باعث ایجاد روندها میشوند. تهدید اتمام ذخایر نفتی و موجودی در قیمتهای فعلی، خریداران را وادار میکند تا با قیمتهای بالا و بالاتر اقدام به خریداری نفت کنند که خود باعث افزایش زیاد قیمت نفت میشوند. اگر گروه بزرگی از فروشندگان وارد بازار شوند، همین باعث افزایش عرضه میشود و احتمالاً قیمتها را پایین میآورد که باعث شکلگیری روندها به صورت نزولی میشوند. در همگی تایم فریمها چنین چیزی را شاهد هستیم.
چرا شکل گیری روندها برای معامله گران مهم است؟
شکلگیری روندها، چه صعودی و چه نزولی، بازتاب قدرت حرکت قیمتها در یک بازار است. بسیاری از سرمایهگذاران و معاملهگران سعی میکنند روندها را بگونهای شناسایی کنند که بتوانند وقتی بازارها بالا میروند بخرند و وقتی میریزند بفروشند. شناسایی نقاط برگشت روند، نکته کلیدی برای خروج از معاملات روند است. روند را میتوان با استفاده از اندیکاتورهای تکنیکال و با استفاده از نمودارهای قیمتی شناسایی کرد.
اندیکاتورهای مختلفی در بازار وجود دارد که بسیاری از آنها از میانگینهای متحرک و اسیلاتورها استفاده میکنند. هنگامی که قیمتها بالاتر از یک میانگین متحرک یا در داخل باندهای یک اسیلاتور میمانند، بازارها روند دارند. هنگامی که آنها میانگینهای متحرک را قطع میکنند یا باندها را میشکنند و از آنها رد میشوند، معمولا یک برگشت قریبالوقوع است.
کدام اندیکاتور های تکنیکالی می توانند روندها را شناسایی کنند؟
بازدهی اغلب سرمایهگذاریها به دلیل بند کردن سرمایه و افزایش جریان نقدینگی یا بالا رفتن ارزش کالای خریداریشده، مثبت است. در نتیجه، گرایش طبیعی بازارهای سرمایهگذاری شکلگیری روندها در جهت صعودی است. با این حال، به دلیل تغییر در چشمانداز ژئوپلیتیکی یا چرخش به سمت رکود اقتصادی، روندهای نزولی نیز میتوانند خود را نشان دهند. هر دوی اینها میتوانند پیشبینیهای رشد را با چالش مواجه سازند.
چرا روند های صعودی از روند های نزولی شایع تر است؟
همانطور که در بالا گفته شد، به طور کلی شکلگیری روندها از طریق چهار عامل اصلی ایجاد میشوند: دولت، معاملات بینالمللی، سفتهبازی/انتظارات و عرضه و تقاضا. این مولفهها همگی با هم پیوند خوردهاند: شرایط مورد انتظار آینده، تصمیمات فعلی را شکل میدهند و تصمیمات فعلی روندهای فعلی را شکل میدهد. دولت عمدتاً از طریق سیاستهای پولی و مالی بر شکلگیری روندها تأثیر میگذارد.
این سیاستها بر معاملات بینالمللی تأثیر میگذارد که معاملات بینالمللی خود بر قدرت اقتصادی کشورها تأثیر میگذارد. گمانهزنی و سفتهبازی و انتظارات همان چیزی است که قیمتها هدایت کند. و بالاخره، تغییر در عرضه و تقاضا باعث ایجاد روندها میشوند زیرا فعالان و مشارکتکنندگان بازار به دنبال معامله با بهترین قیمتها هستند.
سخن پایانی
این مقاله برگرفته است از: اینوست پدیا