فروش سهام عمدتا در پی بازگشت یا اصلاح روند صورت میگیرد. به عنوان یک معاملهگر کوتاه مدت فارکس میتوانید از ترس معاملهگران بلند مدت در زمان اصلاح قیمت استفاده کنید و زمانی که خریداران از معاملات خود خارج میشوند، شما وارد معامله فروش سهام شوید و سود کنید. وقتی دنبال موقعیت فروش سهام هستیم، اغلب بدنبال تشخیص این هستیم که آیا قیمت سقف زده و روند میخواهد تغییر کند یا خیر. بسیاری از معامله گران موفقی که پوزیشن فروش باز میکنند سعی میکنند تمرکز خود را بر پیدا کردن نشانههایی بگذارند که ریشه در تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی دارند.
با مطالعه این مقاله خواهید دانست که چگونه با استفاده از این روشها یک معامله گر میتواند در زمان سل گرفتن اعتماد به نفس بیشتری بگیرد. تاکنون ابزارهای کمکی و تحلیلهای متنوعی را جهت ورود به بازار در آموزشهای فارکس معرفی کردهایم، در این مقاله قصد داریم تنها روشهایی برای ورود به موقعیتهای فروش را بررسی کنیم.
از آنجایی که عمدتاً معاملهگران بلند مدت هستند که بر بازارهای سهام تسلط دارند، معاملهگران کوتاه مدت سعی میکنند بر روی شکستها و برگشت های ضعیف و شکننده، از فرصت های معاملاتی استفاده کنند. آنها سعی میکنند در زمان برگشتها به مقدار کافی بر بازار فشار بیاورند تا موقعیتهایی را ایجاد کنند که تریدرهای (خریداران) ضعیفتر به دلیل ترس از دست دادن سود خود، سهام خود را بفروشند و از بازار خارج شوند.
وظیفه تریدرهایی که سل میگیرند چیزی نیست جز پیدا کردن ابزارهایی نظیر الگوهای نموداری یا اندیکاتورهای مختلف که از آنها برای پیش بینی برگشت روند یا شناسایی موقعیت فروش سهام احساسی استفاده میشود.
تلاش برای سل زدن با استفاده از تحلیل تکنیکال معمولاً از طریق پیدا کردن یک اندیکاتور شناسایی اشباع خرید و یک اندیکاتور نشان دهنده روند صورت میگیرد که نشان میدهند، قیمت مستعد پایین آمدن و فروش گرفتن است یا خیر. اندیکاتور اشباع خرید به احتمال زیاد یا یک اندیکاتور RSI است یا یک اندیکاتور استوکاستیک. اندیکاتور نشان دهنده روند هم میتواند ساده در حد یک میانگین متحرک کوتاه مدت MA باشد.
تریدر با استفاده از اسیلاتور استوکاستیک میبیند که بازار به سطحی رسیده است که ممکن است زور خریداران به اتمام باشد. از سوی دیگر، از اندیکاتور روند معمولاً برای نشان دادن شکست حمایتها ناشی از ضعیف شدن بازار استفاده میشود. هنگام فروش سهام، معاملهگر باید بداند که با استفاده از اسیلاتور آنها قدرت بازار را میفروشند، اما با یک اندیکاتور روند است که آنها به دنبال فروش گرفتن وقتی بازار تضعیف میشود هستند.
بلحاظ بنیادی، روشهای مختلفی برای مشخص کردن فرصتهای فروش سهام وجود دارد، از جمله درآمدهای بد یک شرکت، شکایتهای قضایی، تغییرات در قوانین و مقررات و خبرها. کلید استفاده از تحلیل فاندامنتال برای فروش گرفتن سهام، تصمیمگیری آگاهانه در مورد این است که آیا رویداد در حال وقوع یک مساله کوتاه مدت است یا رویدادی است که در بلند مدت اثر دارد. یک رویداد خبری منفی به احتمال زیاد باعث شادو نزولی در بازار میشود و لزوماً به معنی افت بلندمدتی قیمت نیست.
در این حالت، شادو ها به احتمال زیاد حد ضررها را فعال کرده اند. نزول بلندمدت میتواند با یک شادو نزولی آغاز شود، اما به احتمال زیاد توسط یک سری رویدادهای منفی ایجاد میشود که به معاملهگران این اطمینان را میدهد که روند نزولی بلندمدت در حال گسترش یافتن است. نمونهای از شادو نزولی که در پی یک رویداد خبری ایجاد میشود، زمانی است که درآمد یک شرکت کمتر از حد اجماع اعلام میشود. معامله گران از طریق فروش سهام به این رویداد خبری واکنش نشان میدهند.
با این حال، گزارشهای حاکی از درآمد منفی، نوعی خبر فاندامنتال است که اغلب فروشندههای کوتاه مدتی را جذب بازار میکند. زمانی که یک رویداد خبری به قدری مهم باشد که بتواند حمایت بازار را بشکند، نوسانات اغلب افزایش مییابد زیرا در این حالت معاملهگرانِ روی خرید عصبی کم کم فشار فروشندگان کوتاهمدت را احساس میکنند که در تلاشند بازار را پایین بیاورند. در چنین اوقاتی یک معامله گر میتواند از هر دو نوع تحلیل تکنیکال یا فاندامنتال برای تعیین شدت نزول بازار استفاده کند.
به طور کلی، انتشار یک خبر منفی اغلب با معاملات سنگین و نوسانات شدید همراه است زیرا فروشهای کوتاه مدتی فشار آورده و تلاش میکنند سهام را به سطحی هل دهند که حد ضررها خورده شده تا اینگونه باعث فروش بیشتر شوند. فروشندههای کوتاه مدتی، تحت تأثیر اطمینان از اخبار بنیادی منفی، به تلاش خود برای سوق دادن بازار به سمت نقاط حمایتی ادامه میدهند، که برای خریداران نگه داشتن پوزیشن خرید بیش از پیش زجرآور میگردد.
حجم معاملات بالا، نوسانات شدید و قیمتهای پایانی پایینتر اغلب چشم معاملهگران فروش سهام را میگیرد. با بررسی بیشتر، معاملهگر فروشنده کوتاه مدتی تصمیم میگیرد که رویداد خبری یا فاندامنتال آیا به قدری قوی هست که پوزیشنهای خرید را نقد کند یا خیر. این شرایط ممکن است فروشندگان کوتاه مدتی را تشویق به گرفتن پوزیشنهای خرید جدید کند. مثالی خوبی از چنین الگویی در صندوق SPDR S&P (AMEX:XLF) در اوایل سال 2007 رخ داد.
شکل زیر نشان میدهد که چگونه فروشندگان کوتاه مدتی یک فرصت معاملاتی را شناسایی کردند و از شواهد منفی موجود در تحلیلهای تکنیکال و بنیادی برای استفاده از بازار ریزشی استفاده کردند. S&P در اوایل سال 2007: فروشندگان کوتاه مدتی شاهد افزایش حجم معاملات بودند و بالاخره شتاب نزول شدت یافت.
پس از یک حرکت صعودی طولانی مدت و تشکیل سقف و کف بالاتر، اندیکاتورهای RSI و استوکستیک به سطوح اشباع خرید رسیدند. این اطلاعات کافی بود تا معاملهگران به این نتیجه برسند که یک سقف قیمتی در حال شکلگیری است، اما برای جذب فشار فروش کافی نبود، زیرا در طول حرکت صعودی، همان اسیلاتورها احتمال تشکیل سقفهای بیشتری را میدادند.
فروش سهام با تحلیل تکنیکال
بلحاظ بنیادی، روشهای مختلفی برای مشخص کردن فرصتهای فروش سهام وجود دارد، از جمله درآمدهای بد یک شرکت، شکایتهای قضایی، تغییرات در قوانین و مقررات و خبرها. کلید استفاده از تحلیل فاندامنتال برای فروش گرفتن سهام، تصمیمگیری آگاهانه در مورد این است که آیا رویداد در حال وقوع یک مساله کوتاه مدت است یا رویدادی است که در بلند مدت اثر دارد. یک رویداد خبری منفی به احتمال زیاد باعث شادو نزولی در بازار میشود و لزوماً به معنی افت بلندمدتی قیمت نیست.
در این حالت، شادو ها به احتمال زیاد حد ضررها را فعال کرده اند. نزول بلندمدت میتواند با یک شادو نزولی آغاز شود، اما به احتمال زیاد توسط یک سری رویدادهای منفی ایجاد میشود که به معاملهگران این اطمینان را میدهد که روند نزولی بلندمدت در حال گسترش یافتن است.
نمونهای از شادو نزولی که در پی یک رویداد خبری ایجاد میشود، زمانی است که درآمد یک شرکت کمتر از حد اجماع اعلام میشود. معامله گران از طریق فروش سهام به این رویداد خبری واکنش نشان میدهند. با این حال، گزارشهای حاکی از درآمد منفی، نوعی خبر فاندامنتال است که اغلب فروشندههای کوتاه مدتی را جذب بازار میکند.
زمانی که یک رویداد خبری به قدری مهم باشد که بتواند حمایت بازار را بشکند، نوسانات اغلب افزایش مییابد زیرا در این حالت معاملهگرانِ روی خرید عصبی کم کم فشار فروشندگان کوتاهمدت را احساس میکنند که در تلاشند بازار را پایین بیاورند. در چنین اوقاتی یک معامله گر میتواند از هر دو نوع تحلیل تکنیکال یا فاندامنتال برای تعیین شدت نزول بازار استفاده کند.
به طور کلی، انتشار یک خبر منفی اغلب با معاملات سنگین و نوسانات شدید همراه است زیرا فروشهای کوتاه مدتی فشار آورده و تلاش میکنند سهام را به سطحی هل دهند که حد ضررها خورده شده تا اینگونه باعث فروش بیشتر شوند. فروشندههای کوتاه مدتی، تحت تأثیر اطمینان از اخبار بنیادی منفی، به تلاش خود برای سوق دادن بازار به سمت نقاط حمایتی ادامه میدهند، که برای خریداران نگه داشتن پوزیشن خرید بیش از پیش زجرآور میگردد.
حجم معاملات بالا، نوسانات شدید و قیمتهای پایانی پایینتر اغلب چشم معاملهگران فروش سهام را میگیرد. با بررسی بیشتر، معاملهگر فروشنده کوتاه مدتی تصمیم میگیرد که رویداد خبری یا فاندامنتال آیا به قدری قوی هست که پوزیشنهای خرید را نقد کند یا خیر. این شرایط ممکن است فروشندگان کوتاه مدتی را تشویق به گرفتن پوزیشنهای خرید جدید کند. مثالی خوبی از چنین الگویی در صندوق SPDR S&P (AMEX:XLF) در اوایل سال 2007 رخ داد.
فروش سهام با تحلیل بنیادی
شکل زیر نشان میدهد که چگونه فروشندگان کوتاه مدتی یک فرصت معاملاتی را شناسایی کردند و از شواهد منفی موجود در تحلیلهای تکنیکال و بنیادی برای استفاده از بازار ریزشی استفاده کردند. S&P در اوایل سال 2007: فروشندگان کوتاه مدتی شاهد افزایش حجم معاملات بودند و بالاخره شتاب نزول شدت یافت. پس از یک حرکت صعودی طولانی مدت و تشکیل سقف و کف بالاتر، اندیکاتورهای RSI و استوکستیک به سطوح اشباع خرید رسیدند.
این اطلاعات کافی بود تا معاملهگران به این نتیجه برسند که یک سقف قیمتی در حال شکلگیری است، اما برای جذب فشار فروش کافی نبود، زیرا در طول حرکت صعودی، همان اسیلاتورها احتمال تشکیل سقفهای بیشتری را میدادند.
نمونه ای از شادو نزولی که در پی یک رویداد خبری ایجاد می شود، زمانی است که درآمد یک شرکت کمتر از حد اجماع اعلام می شود. معامله گران از طریق فروش سهام به این رویداد خبری واکنش نشان میدهند. با این حال، گزارش های حاکی از درآمد منفی، نوعی خبر فاندامنتال است که اغلب فروشنده های کوتاه مدتی را جذب بازار می کند.
زمانی که یک رویداد خبری به قدری مهم باشد که بتواند حمایت بازار را بشکند، نوسانات اغلب افزایش مییابد زیرا معاملهگرانِ روی خرید عصبی کم کم فشار فروشندگان کوتاهمدت را احساس میکنند که در تلاشند بازار را پایین بیاورند. در چنین اوقاتی یک معامله گر میتواند از هر دو نوع تحلیل تکنیکال یا فاندامنتال برای تعیین شدت نزول بازار استفاده کند.
به طور کلی، انتشار یک خبر منفی اغلب با معاملات سنگین و نوسانات شدید همراه است زیرا فروشهای کوتاه مدتی فشار آورده و تلاش میکنند سهام را به سطحی هل دهند که حد ضررها خورده شده تا اینگونه باعث فروش بیشتر شوند. فروشنده های کوتاه مدتی، تحت تأثیر اطمینان از اخبار بنیادی منفی، به تلاش خود برای سوق دادن بازار به سمت نقاط حمایتی ادامه میدهند، که برای خریداران نگه داشتن پوزیشن خرید بیش از پیش زجرآور میگردد.
حجم معاملات بالا، نوسانات شدید و قیمت های پایانی پایین تر اغلب چشم معاملهگران فروش سهام را میگیرد. با بررسی بیشتر، معاملهگر فروشنده کوتاه مدتی تصمیم میگیرد که رویداد خبری یا فاندامنتال آیا به قدری قوی هست که پوزیشن های خرید را نقد کند یا خیر.
این شرایط ممکن است فروشندگان کوتاه مدتی را تشویق به گرفتن پوزیشن های خرید جدید کند. مثال خوبی از چنین الگویی در صندوق SPDR S&P (AMEX:XLF) در اوایل سال 2007 رخ داد. شکل زیر نشان میدهد که چگونه فروشندگان کوتاه مدتی یک فرصت معاملاتی را شناسایی کردند و از شواهد منفی موجود در تحلیل های تکنیکال و بنیادی برای استفاده از بازار ریزشی استفاده کردند.
S&P در اوایل سال 2007، فروشندگان کوتاه مدتی شاهد افزایش حجم معاملات بودند و بالاخره شتاب نزول شدت یافت. پس از یک حرکت صعودی طولانی مدت و تشکیل سقف و کف بالاتر، اندیکاتورهای RSI و استوکستیک به سطوح اشباع خرید رسیدند. این اطلاعات کافی بود تا معاملهگران به این نتیجه برسند که یک سقف قیمتی در حال شکلگیری است، اما برای جذب فشار فروش کافی نبود، زیرا در طول حرکت صعودی، همان اسیلاتورها احتمال تشکیل سقف های بیشتری را می دادند.
سهام XLF در 20 فوریه 2007 با قیمت 37.99 اولین نشانه از یک سقف را ارائه کرد و تا 14 مارس 2007 به قیمت 34.18 رسید. این حرکت بزرگترین حرکت نزولی بر حسب قیمت و مدت زمانی بود که بازار از سال 2004 به خود دیده بود. در مقایسه با شکست های قبلی، این حرکت بسیار شدیدتر بود، که نشانه ای بود حاکی از اینکه XLF در حال زدن سقف بود. شکست شدید در ماه های فوریه و مارس نشانه واضحی بود که XLF در حال تشکیل سقف بود.
گرچه عوامل تکنیکال تشکیل یک سقف احتمالی را شناسایی کرده بودند، اما رویدادهای خبری کمک کرد تا معامله گران فروش سهام (با توجه به افزایش عرضه های بازار و اخبار منفی) اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنند. در 26 فوریه 2007، آلن گرینسپن، رئیس سابق فدرال رزرو در مورد رکود اقتصادی تا پایان سال 2007 هشدار داد. روز بعد، شاخص ترکیبی بورس شانگهای 8.8 درصد سقوط کرد.
سهام اروپا نیز افت های یک روزه بزرگی را تجربه کردند و داوجونز DJIA نیز سقوط سهمگینی داشت. در طول مدت این شکست های گسترده در بازار، XLF نیز با فشار فروش کوتاه مدت مواجه شد چراکه معامله گران نزولی آن را نشانهای میدانستند که رکود احتمالاً میتواند درآمد آتی بنگاههای مالی را با کاهش موجه سازد.
استارت اولین حرکت نزولی بوسله ی ترکیبی از عوامل تکنیکال و بنیادی زده شد. این نشانه ای بود به معامله گران که XLF نسبت به اخباری که بالقوه بر درآمدهای آتی شرکت تأثیر دارد حساس است. همچنین نقاط قیمتی را شناسایی کرد که ممکن است در آن نقاط معامله گران بلند مدت (که پوزیشن خرید باز دارند) از آنها دفاع کنند.
سل گرفتن در عمل
در ماه های فوریه و مارس، گزارش شد که چندین شرکت زیرمجموعه اعلام ورشکستگی کردند. این خبر در کنار نظرات آقای گرینسپن به احتمال زیاد در کاهش XLF از 20 فوریه تا 14 مارس تاثیرگذار بوده است. از آنجایی که بازار در اوایل بهار در حال زدن سقف خود بود، آمار نزولی بنیادی بیشتری منتشر شد که وقتی با وضعیت تکنیکال نمودار ترکیب میشد، دورنمایی تلخ را ترسیم میکرد. در اوایل آوریل، New Century Financial Corporation اعلام ورشکستگی کرد.
هر چند این خبر ممکن است فوراً باعث ایجاد شکست در بازار نشده باشد، اما وقتی آن را در کنار پروندههای ورشکستگی شرکتهای زیرمجموعه در فوریه و مارس میگذاریم، میبینیم که یک روند نزولی بنیادین شروع به شکل گیری کرده است. قیمت XLF در طول بهار و تابستان روندی نزولی را تجربه کرد. در طول این دوره زمانی، فروشندگان کوتاه مدتی احتمالاً با توجه به اخبار بنیادین نامطلوب و الگوهای تکنیکالی علنا نزولی اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردند.
فروشندگان کوتاه مدتی احتمالاً با اخبار منفی که بذر بدبینی را در بین سرمایه گذاران می پاشید، تشویق به فروش گرفتن شدند. در همین حال، الگوهای تکنیکال روی نمودارها همچنان روند نزولی را با توجه به سقف های پایین تر و کف های بالاتر که در شکل زیر مشاهده میشود، تأیید میکردند. با نگاهی به تکنیکال و فاندامنتال ماجرا، کاملا مشخص بود موقعیت مناسبی حهت فروش سهام XLF فراهم شده است.
سقف های پایین تر و کف های پایین تر به روشنی نشان دهنده یک روند نزولی در طول ماه های بهار و تابستان هستند. به طور خلاصه، برای اینکه یک فروشنده (سل زن) قهار باشید، باید از نشانه هایی که هم تکنیکال و هم فاندامنتال آنها را تایید می کنند، موقعیت فروش سهام را بیابید. از نظر تکنیکال، معاملهگر سل زن باید بتواند فرق بین تشکیل سقف و تغییر روند را تشخیص دهد.
آنها باید انواع ساختارهایی که نشاندهنده یک روند کوتاهمدت یا یک روند بلندمدت است را بیاموزند. بلحاظ فاندامنتال، معامله گر سل زن باید بین یک رویداد خبری (که یکبار فقط تاثیر دارد) و شروع یک سری رویدادهای خبری منفی تمایز قائل شود. یک معامله گر با یادگیری عملکرد هم تکنیکال و هم فاندامنتال به اعتماد به نفسی می رسد که می تواند راحت تر اقدام به سل زدن کند.
فروشندگان کوتاه مدتی شاهد افزایش حجم معاملات بودند و بالاخره شتاب نزول شدت یافت.
پس از یک حرکت صعودی طولانی مدت و تشکیل سقف و کف بالاتر، اندیکاتورهای RSI و استوکستیک به سطوح اشباع خرید رسیدند. این اطلاعات کافی بود تا معاملهگران به این نتیجه برسند که یک سقف قیمتی در حال شکلگیری است، اما برای جذب فشار فروش کافی نبود، زیرا در طول حرکت صعودی، همان اسیلاتورها احتمال تشکیل سقف های بیشتری را می دادند.
سهام XLF در 20 فوریه 2007 با قیمت 37.99 اولین نشانه از یک سقف را ارائه کرد و تا 14 مارس 2007 به قیمت 34.18 رسید. این حرکت بزرگترین حرکت نزولی بر حسب قیمت و مدت زمانی بود که بازار از سال 2004 به خود دیده بود. در مقایسه با شکست های قبلی، این حرکت بسیار شدیدتر بود، که نشانه ای بود حاکی از اینکه XLF در حال زدن سقف بود. شکست شدید در ماه های فوریه و مارس نشانه واضحی بود که XLF در حال تشکیل سقف بود.
گرچه عوامل تکنیکال تشکیل یک سقف احتمالی را شناسایی کرده بودند، اما رویدادهای خبری کمک کرد تا معامله گران فروش سهام (با توجه به افزایش عرضه های بازار و اخبار منفی) اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنند. در 26 فوریه 2007، آلن گرینسپن، رئیس سابق فدرال رزرو در مورد رکود اقتصادی تا پایان سال 2007 هشدار داد. روز بعد، شاخص ترکیبی بورس شانگهای 8.8 درصد سقوط کرد. سهام اروپا نیز افت های یک روزه بزرگی را تجربه کردند و داوجونز DJIA نیز سقوط سهمگینی داشت.
در طول مدت این شکست های گسترده در بازار، XLF نیز با فشار فروش کوتاه مدت مواجه شد چراکه معامله گران نزولی آن را نشانهای میدانستند که رکود احتمالاً میتواند درآمد آتی بنگاههای مالی را با کاهش موجه سازد. استارت اولین حرکت نزولی بوسله ی ترکیبی از عوامل تکنیکال و بنیادی زده شد.
این نشانه ای بود به معامله گران که XLF نسبت به اخباری که بالقوه بر درآمدهای آتی شرکت تأثیر دارد حساس است. همچنین نقاط قیمتی را شناسایی کرد که ممکن است در آن نقاط معامله گران بلند مدت (که پوزیشن خرید باز دارند) از آنها دفاع کنند. در ماه های فوریه و مارس، گزارش شد که چندین شرکت زیرمجموعه اعلام ورشکستگی کردند.
این خبر در کنار نظرات آقای گرینسپن به احتمال زیاد در کاهش XLF از 20 فوریه تا 14 مارس تاثیرگذار بوده است. از آنجایی که بازار در اوایل بهار در حال زدن سقف خود بود، آمار نزولی بنیادی بیشتری منتشر شد که وقتی با وضعیت تکنیکال نمودار ترکیب میشد، دورنمایی تلخ را ترسیم میکرد. در اوایل آوریل، New Century Financial Corporation اعلام ورشکستگی کرد.
هر چند این خبر ممکن است فوراً باعث ایجاد شکست در بازار نشده باشد، اما وقتی آن را در کنار پروندههای ورشکستگی شرکتهای زیرمجموعه در فوریه و مارس میگذاریم، میبینیم که یک روند نزولی بنیادین شروع به شکل گیری کرده است. قیمت XLF در طول بهار و تابستان روندی نزولی را تجربه کرد. در طول این دوره زمانی، فروشندگان کوتاه مدتی احتمالاً با توجه به اخبار بنیادین نامطلوب و الگوهای تکنیکالی علنا نزولی اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردند.
فروشندگان کوتاه مدتی احتمالاً با اخبار منفی که بذر بدبینی را در بین سرمایه گذاران می پاشید، تشویق به فروش گرفتن شدند. در همین حال، الگوهای تکنیکال روی نمودارها همچنان روند نزولی را با توجه به سقف های پایین تر و کف های بالاتر که در شکل زیر مشاهده میشود، تأیید میکردند. با نگاهی به تکنیکال و فاندامنتال ماجرا، کاملا مشخص بود موقعیت مناسبی حهت فروش سهام XLF فراهم شده است.
سقف های پایین تر و کف های پایین تر به روشنی نشان دهنده یک روند نزولی در طول ماه های بهار و تابستان هستند. به طور خلاصه، برای اینکه یک فروشنده (سل زن) قهار باشید، باید از نشانه هایی که هم تکنیکال و هم فاندامنتال آنها را تایید می کنند، موقعیت فروش سهام را بیابید.
از نظر تکنیکال، معاملهگر سل زن باید بتواند فرق بین تشکیل سقف و تغییر روند را تشخیص دهد. آنها باید انواع ساختارهایی که نشاندهنده یک روند کوتاهمدت یا یک روند بلندمدت است را بیاموزند. بلحاظ فاندامنتال، معامله گر سل زن باید بین یک رویداد خبری (که یکبار فقط تاثیر دارد) و شروع یک سری رویدادهای خبری منفی تمایز قائل شود. یک معامله گر با یادگیری عملکرد هم تکنیکال و هم فاندامنتال به اعتماد به نفسی می رسد که می تواند راحت تر اقدام به سل زدن کند.
شکست شدید در ماههای فوریه و مارس نشانه واضحی بود که XLF در حال تشکیل سقف است. گرچه عوامل تکنیکال تشکیل یک سقف احتمالی را شناسایی کرده بودند، اما رویدادهای خبری کمک کرد تا معاملهگران فروش سهام (با توجه به افزایش عرضههای بازار و اخبار منفی) اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنند.
در ۲۶ فوریه ۲۰۰۷، آلن گرینسپن، رئیس سابق فدرال رزرو در مورد رکود اقتصادی تا پایان سال ۲۰۰۷ هشدار داد. روز بعد، شاخص ترکیبی بورس شانگهای ۸.۸ درصد سقوط کرد. سهام اروپا نیز افتهای یک روزه بزرگی را تجربه کردند و داوجونز DJIA نیز سقوط سهمگینی داشت.
در طول مدت این شکستهای گسترده در بازار، XLF نیز با فشار فروش کوتاهمدت مواجه شد چراکه معاملهگران نزولی آن را نشانهای میدانستند که رکود احتمالاً میتواند درآمد آتی بنگاههای مالی را با کاهش مواجه سازد. استارت اولین حرکت نزولی توسط ترکیبی از عوامل تکنیکال و بنیادی زده شد.
این نشانهای بود به معاملهگران که XLF نسبت به اخباری که بالقوه بر درآمدهای آتی شرکت تأثیر دارد حساس است. همچنین نقاط قیمتی را شناسایی کرد که ممکن است در آن نقاط معاملهگران بلندمدت (که پوزیشن خرید باز دارند) از آنها دفاع کنند. در ماههای فوریه و مارس، گزارش شد که چندین شرکت زیرمجموعه اعلام ورشکستگی کردند. این خبر در کنار نظرات آقای گرینسپن به احتمال زیاد در کاهش XLF از ۲۰ فوریه تا ۱۴ مارس تاثیرگذار بوده است.
از آنجایی که بازار در اوایل بهار در حال زدن سقف خود بود، آمار نزولی بنیادی بیشتری منتشر شد که وقتی با وضعیت تکنیکال نمودار ترکیب میشد، دورنمایی تلخ را ترسیم میکرد. در اوایل آوریل، New Century Financial Corporation اعلام ورشکستگی کرد. هرچند این خبر ممکن است فوراً باعث ایجاد شکست در بازار نشده باشد، اما وقتی آن را در کنار پروندههای ورشکستگی شرکتهای زیرمجموعه در فوریه و مارس میگذاریم، میبینیم که یک روند نزولی بنیادین شروع به شکل گیری کرده است.
قیمت XLF در طول بهار و تابستان روندی نزولی را تجربه کرد. در طول این دوره زمانی، فروشندگان کوتاهمدت احتمالاً با توجه به اخبار بنیادین نامطلوب و الگوهای تکنیکالی علناً نزولی اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردند. فروشندگان کوتاهمدت احتمالاً با اخبار منفی که بذر بدبینی را در بین سرمایهگذاران میپاشید، تشویق به فروش گرفتن شدند. در همین حال، الگوهای تکنیکال روی نمودارها همچنان روند نزولی را با توجه به سقفهای پایینتر و کفهای بالاتر که در شکل زیر مشاهده میشود، تأیید میکردند.
با نگاهی به تکنیکال و فاندامنتال ماجرا، کاملا مشخص بود موقعیت مناسبی جهت فروش سهام XLF فراهم شده است. موقعیت فروش سهام XLF، سقفهای پایینتر و کفهای پایینتر به روشنی نشاندهنده یک روند نزولی در طول ماههای بهار و تابستان هستند. به طور خلاصه، برای اینکه یک فروشنده (سل زن) قهار باشید، باید از نشانههایی که هم تکنیکال و هم فاندامنتال آنها را تأیید میکنند، موقعیت فروش سهام را بیابید.
از نظر تکنیکال، معاملهگر سل زن باید بتواند فرق بین تشکیل سقف و تغییر روند را تشخیص دهد. آنها باید انواع ساختارهایی که نشاندهنده یک روند کوتاهمدت یا یک روند بلندمدت است را بیاموزند. بلحاظ فاندامنتال، معاملهگر سل زن باید بین یک رویداد خبری (که یکبار فقط تاثیر دارد) و شروع یک سری رویدادهای خبری منفی تمایز قائل شود. یک معاملهگر با یادگیری عملکرد هم تکنیکال و هم فاندامنتال به اعتماد به نفسی میرسد که میتواند راحتتر اقدام به سل زدن کند. منبع این مقاله: اینوست پدیا.
در 26 فوریه 2007، آلن گرینسپن، رئیس سابق فدرال رزرو در مورد رکود اقتصادی تا پایان سال 2007 هشدار داد. روز بعد، شاخص ترکیبی بورس شانگهای 8.8 درصد سقوط کرد. سهام اروپا نیز افت های یک روزه بزرگی را تجربه کردند و داوجونز DJIA نیز سقوط سهمگینی داشت.
در طول مدت این شکست های گسترده در بازار، XLF نیز با فشار فروش کوتاه مدت مواجه شد چراکه معامله گران نزولی آن را نشانهای میدانستند که رکود احتمالاً میتواند درآمد آتی بنگاههای مالی را با کاهش موجه سازد.
استارت اولین حرکت نزولی بوسله ی ترکیبی از عوامل تکنیکال و بنیادی زده شد. این نشانه ای بود به معامله گران که XLF نسبت به اخباری که بالقوه بر درآمدهای آتی شرکت تأثیر دارد حساس است. همچنین نقاط قیمتی را شناسایی کرد که ممکن است در آن نقاط معامله گران بلند مدت (که پوزیشن خرید باز دارند) از آنها دفاع کنند.
در ماه های فوریه و مارس، گزارش شد که چندین شرکت زیرمجموعه اعلام ورشکستگی کردند. این خبر در کنار نظرات آقای گرینسپن به احتمال زیاد در کاهش XLF از 20 فوریه تا 14 مارس تاثیرگذار بوده است.
از آنجایی که بازار در اوایل بهار در حال زدن سقف خود بود، آمار نزولی بنیادی بیشتری منتشر شد که وقتی با وضعیت تکنیکال نمودار ترکیب میشد، دورنمایی تلخ را ترسیم میکرد. در اوایل آوریل، New Century Financial Corporation اعلام ورشکستگی کرد.
هر چند این خبر ممکن است فوراً باعث ایجاد شکست در بازار نشده باشد، اما وقتی آن را در کنار پروندههای ورشکستگی شرکتهای زیرمجموعه در فوریه و مارس میگذاریم، میبینیم که یک روند نزولی بنیادین شروع به شکل گیری کرده است.
قیمت XLF در طول بهار و تابستان روندی نزولی را تجربه کرد. در طول این دوره زمانی، فروشندگان کوتاه مدتی احتمالاً با توجه به اخبار بنیادین نامطلوب و الگوهای تکنیکالی علنا نزولی اعتماد به نفس بیشتری پیدا کردند. فروشندگان کوتاه مدتی احتمالاً با اخبار منفی که بذر بدبینی را در بین سرمایه گذاران می پاشید، تشویق به فروش گرفتن شدند.
در همین حال، الگوهای تکنیکال روی نمودارها همچنان روند نزولی را با توجه به سقف های پایین تر و کف های بالاتر که در شکل زیر مشاهده میشود، تأیید میکردند. با نگاهی به تکنیکال و فاندامنتال ماجرا، کاملا مشخص بود موقعیت مناسبی حهت فروش سهام XLF فراهم شده است.
سقف های پایین تر و کف های پایین تر به روشنی نشان دهنده یک روند نزولی در طول ماه های بهار و تابستان هستند.
سخن پایانی
به طور خلاصه، برای اینکه یک فروشنده (سل زن) قهار باشید، باید از نشانه هایی که هم تکنیکال و هم فاندامنتال آنها را تایید می کنند، موقعیت فروش سهام را بیابید. از نظر تکنیکال، معاملهگر سل زن باید بتواند فرق بین تشکیل سقف و تغییر روند را تشخیص دهد. آنها باید انواع ساختارهایی که نشاندهنده یک روند کوتاهمدت یا یک روند بلندمدت است را بیاموزند.
بلحاظ فاندامنتال، معامله گر سل زن باید بین یک رویداد خبری (که یکبار فقط تاثیر دارد) و شروع یک سری رویدادهای خبری منفی تمایز قائل شود. یک معامله گر با یادگیری عملکرد هم تکنیکال و هم فاندامنتال به اعتماد به نفسی می رسد که می تواند راحت تر اقدام به سل زدن کند.