اگه از نمودارهای شلوغ و پر از اندیکاتور که فقط سردرگمتون میکنن خسته شدید، اگه دنبال یه راه سادهتر، شفافتر و در عین حال به شدت قدرتمند برای تحلیل بازار هستید، جای درستی اومدید. من، به عنوان یک تریدر با سالها تجربه در این بازار، بهتون قول میدم که معاملهگری با پرایس اکشن نه تنها یه روش، بلکه یه فلسفه است که دید شما رو به بازار برای همیشه تغییر میده.
چیزی که اکثر تریدرهای تازهکار یا حتی با تجربه نادیده میگیرن، اینه که خود قیمت، بهترین و صادقانهترین اندیکاتور ممکنه. تمام اطلاعاتی که برای تصمیمگیری نیاز دارید، همینجا روی نمودار خام، جلوی چشم شماست. بیایید با هم یاد بگیریم چطور این اطلاعات رو بخونیم و ازشون برای معاملات پرسود استفاده کنیم.
نقشه راه مقاله
آنچه یاد میگیرید
در این مقاله، از زبان یک تریدر واقعی، با اصول و استراتژیهای عملی معاملهگری با پرایس اکشن آشنا میشوید. یاد میگیرید چطور بدون نیاز به اندیکاتورهای پیچیده، رفتار قیمت را تحلیل کنید، الگوهای کلیدی را بشناسید و نقاط ورود و خروج دقیق را پیدا کنید. از تشخیص روندها و برگشتها گرفته تا استفاده از کندلها و الگوهای نموداری قدرتمند، همه و همه را با مثالهای کاربردی و تجربه شخصی من فرا خواهید گرفت.
پرایس اکشن: زبان واقعی بازار
ببینید، پرایس اکشن یا همون “عملکرد قیمت”، در واقع هنر خوندن نمودار قیمت بدون هیچگونه فیلتر یا اندیکاتور اضافی هست. یعنی چی؟ یعنی ما فقط به حرکات خود قیمت، کندلها و الگوهایی که روی چارت شکل میگیرن نگاه میکنیم. این خالصترین و به نظر من، موثرترین روشی هست که توی تمام سالهای تریدینگ خودم باهاش کار کردم.
وقتی میگم خالصترین، منظورم اینه که شما مستقیم با دیتای خام بازار سروکار دارید. هیچ اندیکاتوری نیست که با تاخیر بهتون سیگنال بده یا با محاسبات پیچیده، واقعیت رو از دیدتون پنهان کنه. پرایس اکشن به شما کمک میکنه تا الگوهای شمعی، خطوط روند، سطوح حمایت و مقاومت و سایر نشانههای قیمتی رو تشخیص بدید و بر اساس اونها، حرکت بعدی قیمت رو پیشبینی کنید.
مثلاً، یه روند صعودی قوی رو در نظر بگیرید. توی پرایس اکشن، این روند با تشکیل سقفهای بالاتر و کفهای بالاتر مشخص میشه. این الگوهای ساده، اما فوقالعاده قدرتمند، به شما میگن که کی وارد معامله بشید، کی خارج بشید و مهمتر از همه، کی اصلا معامله نکنید!
جذابیت پرایس اکشن توی سادگی و انعطافپذیریشه. فرقی نمیکنه توی چه تایمفریمی ترید میکنید، از چارت یک دقیقهای گرفته تا ماهانه، این روش کار میکنه. تمرکز اصلی ما روی کندلهای ژاپنیه که هر کدومشون یه داستان کامل از باز شدن، بسته شدن، بالاترین و پایینترین قیمت توی یه بازه زمانی مشخص رو روایت میکنن.
البته، اشتباه نکنید. پرایس اکشن یه عصای جادویی نیست. این فقط یکی از ابزارهای قدرتمند شماست. برای موفقیت، باید دانش و تجربهتون رو با تحلیلهای دقیق ترکیب کنید. اما چیزی که من به تجربه دیدم، اینه که پرایس اکشن، ستون فقرات یه تریدر موفقه.
پرایس اکشن: قطبنمای شما در بازار
به عنوان یه تریدر، پرایس اکشن به شما کمک میکنه تا مثل یه شکارچی ماهر، بهترین فرصتها رو توی بازار پیدا کنید. بیایید ببینیم چطور:
شناسایی روند: دوست همیشگی شما
شاید این جمله رو زیاد شنیده باشید: “روند دوست شماست.” و واقعاً همینه! مهمترین کاری که توی معاملهگری با پرایس اکشن انجام میدیم، شناسایی روندهای موجود و معامله در جهت اونهاست. اگه بتونید با روند همراه بشید، شانس موفقیتتون به طرز چشمگیری بالا میره. هیچوقت سعی نکنید با روند بجنگید، همیشه باهاش دوست باشید!
اجتناب از ادغام (کنسالیدیشن): وقت استراحت بازار
ادغام یا کنسولیدیشن، همون زمانیه که قیمت توی یه محدوده خاص گیر میکنه و نه بالا میره، نه پایین میاد. مثل یه توپ پینگپنگ که بین دو دیوار گیر افتاده. توی این شرایط، بازار هیچ هدف مشخصی نداره و معامله کردن توی اون، مثل قمار میمونه. طبق تجربه من، بهترین کار توی این شرایط، دوری از بازار و انتظار برای شکست محدوده است. اینجوری از حرکات ناگهانی و ضررهای احتمالی جلوگیری میکنید.
یافتن برگشتها (ریورسال): شکارچی فرصتهای بزرگ
بعضی از تریدرها عاشق شکار برگشتها هستن. چرا؟ چون اگه بتونید برگشت روند رو درست تشخیص بدید، میتونید توی ابتدای یه حرکت بزرگ وارد بازار بشید و نسبت ریسک به ریوارد فوقالعادهای رو تجربه کنید. این کار نیاز به تجربه و دقت زیادی داره، اما پاداشش هم بزرگه. به قول معروف، “اولین کسی باش که موج رو سوار میشه!”
تجزیه و تحلیل اصلاحات (پولبک): فرصتهای پنهان
اصلاح یا پولبک، وقتی اتفاق میفته که قیمت برای مدت کوتاهی در جهت مخالف روند اصلی حرکت میکنه. این حرکت معمولاً بعد از برخورد قیمت به یه خط روند یا سطح مهم اتفاق میفته و میتونه نشونهای برای ادامه روند اصلی باشه. اصلاحات معمولاً از نظر زمانی و قیمتی کوتاهتر از حرکت اصلی روند هستن.
بعضیها از معامله توی اصلاحات دوری میکنن چون معتقدن حرکت اصلی روند سود بیشتری داره. اما تریدرهای حرفهای، اگه بتونن زمانبندی درستی داشته باشن، میتونن از اصلاحات هم سود خوبی کسب کنن. اما اگه هنوز اول راهید، توصیه من اینه که فعلاً روی معامله در جهت روند اصلی تمرکز کنید و از ورود به اصلاحات پرهیز کنید. “اولین قدم، یادگیری راه رفتنه، نه دویدن!”
ابزارهای محبوب در معاملهگری با پرایس اکشن
درسته که گفتیم توی پرایس اکشن از اندیکاتور استفاده نمیکنیم، اما این به معنی این نیست که هیچ ابزاری نداریم! ما روی الگوهای نموداری و ساختارهای قیمتی تکیه میکنیم. قبل از اینکه وارد الگوهای پیچیدهتر بشیم، بیایید با چند مفهوم اساسی شروع کنیم.
حمایت و مقاومت: سنگرها و سقفهای بازار
سطوح حمایت و مقاومت، خطوط نامرئی روی چارت هستن که قیمت بارها بهشون واکنش نشون میده. اینها بیشتر از اینکه صرفاً خط باشن، مناطق روانشناختی هستن که تریدرها بهشون توجه میکنن. تشخیصشون هم خیلی سخته نیست:
- اگه قیمت چند بار سعی میکنه از یه سطح مشخص به سمت بالا عبور کنه ولی با فشار فروشنده روبرو میشه، اونجا یه مقاومت داریم. مثل یه سقف که قیمت نمیتونه ازش رد بشه.
- اگه قیمت چند بار سعی میکنه از یه سطح مشخص به سمت پایین عبور کنه ولی با فشار خریدار روبرو میشه، اونجا یه حمایت داریم. مثل یه کف که قیمت نمیتونه ازش پایینتر بره.
یه نکته مهم: حمایت میتونه بشکنه و به مقاومت تبدیل بشه، و برعکس. اینها سطوح داینامیک هستن. تریدرهای پرایس اکشن از این سطوح برای تعیین نقاط ورود و خروج دقیق استفاده میکنن.
این نمودار روزانه USD/JPY در سال 2015 رو نشون میده که قیمت چطور بین یه منطقه حمایت و مقاومت کلیدی نوسان کرده. هر استراتژی معاملاتی، چه مبتدی باشید چه حرفهای، از شناسایی درست این سطوح سود میبره.
ترندلاینها: مسیر حرکت بازار
ترندلاینها مثل خطوط حمایت و مقاومت عمل میکنن، با این تفاوت که شیبدار هستن. برای اینکه یه ترندلاین معتبر داشته باشیم، باید حداقل دو سقف یا دو کف رو به هم وصل کنیم. ادامه این خط، مسیر احتمالی روند رو به ما نشون میده. هر بار که قیمت به این خط برمیگرده و ازش جدا میشه، اعتبار ترندلاین بیشتر میشه.
تریدرها از ترندلاینها برای ورود به معامله (وقتی قیمت بهش برخورد میکنه) یا برای خروج از معامله (وقتی قیمت ازش عبور میکنه) استفاده میکنن. این یه ابزار ساده اما فوقالعاده کاربردیه.
اینجا یه نمودار H1 از USD/CHF رو بین 8 تا 10 دسامبر 2015 میبینید که یه روند نزولی رو نشون میده. نقاط آبی، جاهایی هستن که قیمت ترندلاین رو تست کرده. همونطور که میبینید، این یه روند نزولی با 10 بار تست موفقه که نشوندهنده اعتبار بالای اون هست.
کانالها: حرکت قیمت در یک کریدور
کانالهای قیمت هم مثل ترندلاینها هستن، با این تفاوت که یه خط موازی دیگه هم دارن که با خط روند اصلی، یه کریدور یا کانال رو تشکیل میده. وقتی یه کانال روی چارت تایید میشه، انتظار داریم قیمت مثل یه توپ پینگپنگ بین سقف و کف کانال حرکت کنه.
این الگو به تریدرها یه دید واضح میده که قیمت کجا ممکنه تغییر جهت بده و چقدر ممکنه در اون جهت حرکت کنه. تریدرهای با تجربه حتی میتونن از حرکات داخل کانال برای معامله پولبکها و اصلاحات استفاده کنن. اما برای شروع، تمرکزتون روی معامله در جهت روند اصلی کانال باشه.
این نمودار H4 برای USD/JPY بین 8 تا 23 مه 2015 رو نشون میده که قیمت چطور توی یه کانال نزولی حرکت کرده. سقف کانال 6 بار و کف اون 4 بار تست شده. بعد از اون، شکست به سمت بالا (بریکاوت) یه فرصت خرید عالی رو فراهم کرده.
الگوهای شمعی: داستانگوهای بازار
استفاده از الگوهای شمعی، یکی از تکنیکهای اصلی معاملهگری با پرایس اکشن هست. هر کندل یا ترکیب چند کندل، میتونه یه سیگنال قوی از پتانسیل حرکت بعدی قیمت به ما بده. بیایید به چند تا از رایجترین و کاربردیترین الگوها نگاهی بندازیم.
کندل دوجی: بلاتکلیفی در اوج
کندل دوجی رو به راحتی میشه روی چارت پیدا کرد. وقتی قیمت یه کندل رو توی یه سطح خاص باز میکنه و تقریباً توی همون سطح هم میبنده، یه دوجی داریم. شکلش مثل یه خط تیره با یه سایه کوچیکه. دوجی نشونه بلاتکلیفی و عدم قطعیت توی بازاره. خیلی وقتها، بعد از یه روند طولانی، ظهور دوجی میتونه نشونه خستگی بازار و احتمال برگشت باشه.
این نمودار M30 برای USD/JPY بین 14 تا 15 دسامبر 2015 رو نشون میده. یه روند صعودی قوی، بعد یه کندل دوجی و بعدش یه برگشت نزولی. اگه بعد از دوجی به موقع وارد معامله فروش میشدید، میتونستید حدود 50 پیپ سود کسب کنید.
کندل چکش (Hammer) و مرد آویز (Hanging Man): سیگنالهای برگشتی قدرتمند
این دو کندل خیلی شبیه همن. هر دو یه سایه بلند پایینی و یه بدنه کوچیک توی بالا دارن. اما تفاوتشون توی جاییه که ظاهر میشن:
- چکش (Hammer): توی انتهای یه روند نزولی ظاهر میشه و نشونه بالقوه برگشت به سمت بالا (صعود) هست. مثل یه چکش که کف بازار رو میزنه.
- مرد آویز (Hanging Man): معمولاً توی انتهای یه روند صعودی پیدا میشه و نشونهای از برگشت آتی به سمت پایین (نزول) میده. مثل یه مرد آویزون که دیگه توان بالا رفتن نداره.
این کندلها بهتون میگن که فشار فروشنده یا خریدار داره کم میشه و ممکنه جهت بازار عوض بشه.
این نمودار H4 برای EUR/USD بین 3 تا 13 ژوئیه 2015 رو نشون میده. یه کندل چکش رو میبینید که قبل از یه افزایش حدود 265 پیپسی در کمتر از 3 روز ظاهر شده. واقعاً جذابه، نه؟
چکش معکوس (Inverted Hammer) و ستاره ثاقب (Shooting Star): وارونههای چکش و مرد آویز
چکش معکوس و ستاره ثاقب هم کاملاً شبیه همن و در واقع، وارونه چکش و مرد آویز هستن. اینها یه بدنه کوچیک توی پایین و یه سایه بلند بالایی دارن.
- چکش معکوس (Inverted Hammer): دقیقاً مثل چکش عمل میکنه. اگه توی انتهای یه روند نزولی ظاهر بشه، انتظار افزایش قیمت رو داریم.
- ستاره ثاقب (Shooting Star): اگه توی انتهای یه روند صعودی ببینیدش، احتمالاً کاهش قیمت رو پیشبینی میکنه. مثل یه ستاره که سقوط میکنه.
این الگوها هم سیگنالهای برگشتی قوی هستن که باید بهشون دقت کنید.
این نمودار H1 برای USD/CHF بین 18 تا 20 نوامبر 2015 رو نشون میده. بعد از یه افزایش قیمت، یه ستاره ثاقب نزولی ظاهر شده. نتیجه؟ یه کاهش تند حدود 67 پیپسی در 8 ساعت. قدرت پرایس اکشن رو میبینید؟
یه نکته مهم: برای اینکه بتونید این الگوهای شمعی رو تشخیص بدید، باید حتماً از نمودار شمعی ژاپنی استفاده کنید. نمودارهای خطی یا میلهای این اطلاعات رو بهتون نمیدن.
الگوهای نموداری: نقشههای راه بازار
الگوهای نموداری، شکلها و تشکیلات خاصی روی چارت هستن که به ما سرنخهایی درباره ادامه یا برگشت روند میدن. یکی از ویژگیهای فوقالعاده این الگوها اینه که با تحلیل خود الگو، میتونیم اهداف قیمتی احتمالی رو هم تعیین کنیم. توی خیلی از موارد، الگوهای نموداری میتونن قیمت رو به اندازه خودشون حرکت بدن که بهش میگن “حرکت اندازهگیری شده” (Measured Move).
با این الگوها، نرخ موفقیت بالای 60 تا 65 درصد اصلا دور از انتظار نیست. حالا بیایید چند تا از معتبرترین الگوهای نموداری رو بررسی کنیم.
دو قله (Double Top) و دو دره (Double Bottom): الگوهای برگشتی کلاسیک
الگوهای دو قله و دو دره، الگوهای برگشتی کلاسیک هستن که معمولاً توی انتهای یه روند ظاهر میشن. قیمت دو سقف (یا دو کف) تقریباً توی یه سطح ایجاد میکنه.
- دو قله (Double Top): بعد از یه روند صعودی، قیمت دو بار به یه سقف مشخص میرسه و برمیگرده. کفی که بین این دو قله ایجاد میشه، “خط سیگنال” یا “خط گردن” ماست. وقتی قیمت این خط رو به سمت پایین میشکنه، الگوی دو قله تایید میشه و ما وارد معامله فروش میشیم. هدف قیمتی ما، به اندازه ارتفاع دو قله است.
- دو دره (Double Bottom): برعکس دو قله است. بعد از یه روند نزولی، قیمت دو بار به یه کف مشخص میرسه و برمیگرده. وقتی قیمت خط گردن (سقفی که بین دو دره ایجاد میشه) رو به سمت بالا میشکنه، الگوی دو دره تایید میشه و ما وارد معامله خرید میشیم. هدف قیمتی هم به اندازه عمق دو دره است.
این نمودار M30 برای USD/CHF بین 14 تا 15 دسامبر 2015 رو نشون میده. خطوط آبی، الگوی دو قله رو مشخص کردن. خط افقی نارنجی، خط سیگناله که معامله فروش ما رو فعال میکنه. خطوط سیاه هم اندازه الگو رو نشون میدن که هدف کاهش قیمت ماست. همونطور که میبینید، خط سیگنال قبلاً به عنوان حمایت عمل کرده و بعد از شکست، به مقاومت تبدیل شده که اعتبار معامله ما رو بیشتر میکنه.
سر و شانه (Head and Shoulders) و سر و شانه معکوس (Inverse Head and Shoulders): پادشاه الگوهای برگشتی
الگوی سر و شانه، یکی از قابل اعتمادترین و محبوبترین الگوهای برگشتی توی بازاره. وقتی قیمت سه سقف ایجاد میکنه: یه سقف پایینتر (شانه چپ)، بعد یه سقف بالاتر (سر) و در نهایت یه سقف پایینتر دیگه (شانه راست). این الگو به خاطر شباهتش به سر و شانههای انسان، به این اسم معروف شده.
- سر و شانه (Head and Shoulders): معمولاً توی انتهای یه روند صعودی ظاهر میشه و نشونه برگشت به سمت پایین (نزول) هست.
- سر و شانه معکوس (Inverse Head and Shoulders): برعکس سر و شانه است و معمولاً توی انتهای یه روند نزولی ظاهر میشه و نشونه برگشت به سمت بالا (صعود) هست.
خط گردن (Neckline) خطی هست که دو کف بین شانهها و سر رو به هم وصل میکنه. وقتی قیمت خط گردن رو میشکنه، الگو تایید میشه و ما وارد معامله میشیم. هدف قیمتی ما هم به اندازه فاصله سر تا خط گردن هست.
این نمودار H4 پوند/دلار (GBP/USD) رو نشون میده. خطوط آبی، الگوی سر و شانه رو مشخص کردن. خط نارنجی، خط گردن هست. خطوط سیاه هم اندازه الگو و هدف قیمتی ما رو نشون میدن. وقتی قیمت خط گردن رو شکست، نقطه ورود ما برای معامله فروش فعال شد.
کنج صعودی (Rising Wedge) و کنج نزولی (Falling Wedge): الگوهای گیجکننده اما قدرتمند
الگوهای کنج کمی پیچیدهتر به نظر میرسن، اما در واقع خیلی سادهان. توی این الگوها، قیمت بین دو خط روند همگرا حرکت میکنه.
- کنج صعودی (Rising Wedge): وقتی قیمت با سقفهای بالاتر و کفهای بالاتر حرکت میکنه، اما این سقفها و کفها به هم نزدیک میشن و یه حالت فشرده ایجاد میکنن. کنج صعودی معمولاً نشونه کاهش قیمت آینده است، چه به عنوان برگشت روند (اگه توی روند صعودی باشه) یا ادامه روند (اگه توی روند نزولی باشه).
- کنج نزولی (Falling Wedge): وقتی قیمت با سقفهای پایینتر و کفهای پایینتر حرکت میکنه، اما این سقفها و کفها به هم نزدیک میشن. کنج نزولی معمولاً نشونه افزایش قیمت آینده است، چه به عنوان برگشت روند (اگه توی روند نزولی باشه) یا ادامه روند (اگه توی روند صعودی باشه).
اگه این توضیحات گیجتون کرد، یه قانون ساده رو به خاطر بسپارید: کنج صعودی معمولاً به سمت پایین میشکنه و کنج نزولی معمولاً به سمت بالا میشکنه.
مثل بقیه الگوها، هدف قیمتی ما معمولاً به اندازه پهنای خود کنج هست.
این نمودار H4 جفت ارز AUD/USD رو نشون میده. یه الگوی کنج نزولی رو بعد از یه کاهش قیمت میبینیم. چون بعد از یه روند نزولی ظاهر شده، انتظار افزایش قیمت رو داریم. بعد از شکست قیمت از بالای کنج، وارد معامله خرید میشیم. خط سیگنال توی کنج، همون خط روندیه که قیمت منتظره بشکندش.
حالا اگه همین کنج نزولی رو بعد از یه افزایش قیمت میدیدیم، اون موقع به عنوان یه الگوی ادامه روند عمل میکرد و انتظار ادامه افزایش قیمت رو داشتیم.
همین استراتژی برای کنجهای صعودی هم صادقه. اگه کنج صعودی بعد از افزایش قیمت شکل بگیره، اون موقع الگوی برگشتی داریم و انتظار کاهش قیمت رو داریم. اگه کنج صعودی بعد از کاهش قیمت رخ بده، اون موقع به عنوان یه پولبک عمل میکنه و انتظار ادامه کاهش قیمت رو داریم.
تمام الگوهای معاملاتی که بحث کردیم، خاصیت “فراکتالی” دارن. یعنی چی؟ یعنی توی هر تایمفریمی، از چارت یک دقیقهای گرفته تا ماهانه، میتونن ظاهر بشن. همیشه آماده باشید که با موقعیتهای معاملاتی مختلف روبرو بشید و یادتون باشه که میتونید الگوهای نموداری رو با الگوهای شمعی ترکیب کنید تا تاییدیه بیشتری برای معاملاتتون بگیرید.
خب، حالا دیگه یه دید کاملاً شفاف و کاربردی از معاملهگری با پرایس اکشن دارید. این عملیترین و سادهترین روش برای ترید توی بازارهای مالیه. ما تصمیماتمون رو کاملاً بر اساس حرکت اخیر قیمت میگیریم و سعی میکنیم با تحلیل رفتار گذشته قیمت، آینده رو پیشبینی کنیم. این همون چیزیه که تریدرهای واقعی انجام میدن.
خلاصه کلام:
معاملهگری با پرایس اکشن، یه رویکرد قدرتمند و بدون اندیکاتور برای تحلیل بازاره که تمرکزش روی حرکت و رفتار خالص قیمته. مهمترین فرآیندهایی که توی این روش دنبال میکنیم، شامل:
- شناسایی روندهای بازار
- تشخیص برگشتهای احتمالی
- تحلیل دقیق اصلاحات و پولبکها
و ابزارهای کلیدی ما برای این کار، شامل:
- سطوح حمایت و مقاومت
- خطوط روند (ترندلاینها)
- کانالهای قیمتی
- الگوهای شمعی (مثل دوجی، چکش، ستاره ثاقب)
- و الگوهای نموداری (مثل دو قله/دره، سر و شانه، کنجها)
این الگوها توی هر تایمفریمی ظاهر میشن و میتونید اونها رو با هم ترکیب کنید تا سیگنالهای قویتری برای معاملاتتون بگیرید. پس، همین الان شروع کنید به تمرین و دیدن این الگوها روی چارتهای واقعی!








