بازگشت به میانگین⚡استراتژی پیروی از روند

تاریخ آخرین بروزرسانی: 25 دسامبر 2023
بازگشت به میانگین یکی از استراتژی‌های پیروی از روند کاربردی است. به عنوان معامله‌گران، می‌دانیم که بازارها می‌توانند در فازی از روندی باشند یا در فازی تراکمی. به طور کلی، اکثر ابزارهای مالی کمتر از یک سوم زمان رفتار روندی نشان می‌دهند. و بقیه زمان، بازار به صورت بر و برگردان در حال معامله است. مهم است که تفاوت بین هر رژیم بازار را درک کنیم، تا بهترین ابزارهای زمان‌گذاری بازار را در تطابق با محیط فعلی استفاده کنیم. تمرکز ما در اینجا بر تاکتیک‌های معامله‌ای بازگشت به میانگین است که در شرایطی که روند ندارد بیشترین کارایی را دارند.  

مفهوم بازگشت به میانگین

معمولاً شنیده می‌شود که استراتژی‌های معاملاتی به عنوان استراتژی‌های بازگشت به میانگین یا استراتژی‌های پیروی از روند توصیف می‌شوند. بیشتر معامله‌گران در مورد روش پیروی از روند یک حس خوبی دارند، اما برخی از آنها در مورد اینکه استراتژی‌های بازگشت به میانگین چگونه کار می‌کنند، گیج هستند. قبل از ورود به مکانیک روش معامله‌ای بازگشت به میانگین، بیایید کمی وقت بگذاریم تا به فرضیه پایه‌ای در پایه معاملات بازگشت به میانگین در بازارهای مالی بپردازیم. مفهوم اساسی در یک مدل بازگشت به میانگین این است که قیمت ابزارهای مالی تمایل دارد به میانگین تاریخی بازگردد. بنابراین، بر اساس سری زمانی که تجزیه و تحلیل شده است، انتظار می‌رود که حرکت‌های قیمت بیش از حد به سمت هر دو جهت، به سطح متوسط یا میانگین خود بازگردد. یک مثال ساده از این می‌تواند درباره بازدهی‌های تاریخی طولانی مدت بازار سهام آمریکا باشد. در طی ۷۵ سال گذشته، بازار سهام آمریکا، نماینده از شاخص S&P 500 یا شاخص داو جونز صنعتی، میانگین سالانه‌ای حدود ۸ تا ۹ درصد بازدهی را ارائه داده است. این میانگین یا عملکرد سالانه متوسط در بازار سهام کلی آمریکا تلقی می‌شود. حالا، اگر بازدهی سالانه میانگین را در طول ۷۵ سال بررسی کنید، سال‌هایی را خواهید یافت که بازار سهام در آن‌ها بیش از ۳۰ درصد در سال بازدهی داشته است و به طور مشابه سال‌هایی را خواهید یافت که بازار سهام در آن‌ها بیش از ۵۰ درصد در سال به زیان رفته است. به طور معمول، در این دسته از داده‌ها مشاهده می‌شود که در سال‌هایی که بازار سود بسیار بالا داشته است، سودهای سال بعدی بازار کمی کمتر است. به همین ترتیب، هنگامی که بازار ضرر بزرگی داشته است در یک سال خاص، اغلب سال بعد سودهای بزرگتری خواهد داشت. با اینکه در کل بازار سهامی تمایل به رشد دارد، از این مثال می‌توانید ببینید که پس از حرکت‌های قیمتی بیش از حد در بازار صعودی و نزولی، تمایل به بازگشت به میانگین نشان می‌دهد. رویکرد بازگشت به میانگین می‌تواند بر روی هر بازه زمانی اعمال شود، بدون اینکه مهم باشد که آیا شما یک معامله‌گر روزانه هستید که بر روی نمودارهای پنج دقیقه‌ای تمرکز می‌کنید یا یک معامله‌گر موقعیت که به نمودارهای هفتگی نگاه می‌کنید. در اصل، تکنیک‌های بازگشت به میانگین سعی می‌کنند از حرکت‌های قیمتی شدید یک نماد مالی بهره‌برداری کنند، با اتخاذ یک نظر مخالف و در نهایت اجرای یک موقعیت که حرکت قیمت فعلی را کاهش می‌دهد. معامله‌گر بازگشت به میانگین بازار را برای این نوع عدم تعادل اسکن می‌کند، با افتراض این که قیمت‌ها باید به سطح تعادل خود برگردند.  

مزایا و معایب روش‌های بازگشت به میانگین

همانطور که توضیحاتی درباره نظریه بازگشت به میانگین ارائه داده‌ایم، بیایید برخی از مزایا و معایب استفاده از این سبک معامله را توضیح دهیم.   مزایای روش‌های بازگشت به میانگین: فرصت‌های بیشتر برای معامله - به طور کلی، بازارها تمایل دارند در حدود 30 درصد از زمان در حال رشد باشند، در حالی که 70 درصد زمان در حال قفل شدن در یک نوع از انحصار باقی می‌مانند. از آنجا که روش‌های بازگشت به میانگین بهترین کاربرد را در شرایط بازاری محدود به محدوده دارند، که بیش از دو سوم زمان وجود دارد، فرصت‌های بیشتری برای بهره‌برداری از این نوع تنظیمات وجود خواهد داشت، مقایسهٔ آن با تنظیمات معاملهٔ روند. دوره نگهداری کوتاه‌تر - به طور میانگین، یک روش بازگشت به میانگین دوره نگهداری نسبتاً کوتاهی خواهد داشت. روش‌های بازگشت به میانگین بسیار محبوب در بین معامله‌گران چرخشی هستند که به طور معمول در محدوده دو روز تا دو هفته در یک موقعیت قرار می‌گیرند. این را با رویکرد دنبال کردن روند مقایسه کنید، که به طور کلی سعی خواهد کرد موقعیت‌ها را به مدت هفته‌ها تا ماه‌ها نگهدارد. این نوسان بیشتر، می‌تواند فرصت‌های بیشتری در بازار ایجاد کند که به افزایش بازدهی شما کمک می‌کند. چالش‌های اجرای معاملات - بیشتر سیستم‌های پیروی از روند از سفارشات بازار یا سفارشات توقف برای اجرای سفارش ورود استفاده می‌کنند. به همین دلیل، اغلب سیگنال‌های ورودی که در مدل‌های پیروی از روند صادر می‌شوند، پر شده می‌شوند.   معایب روش‌های بازگشت به میانگین بازدهی کمتر - همانطور که توجه کردیم، استراتژی‌های بازگشت به میانگین تمایل دارند در هر واحد ریسک، یک واحد یا یک و نیم واحد سود را هدف قرار دهند. این یک تعمیم است ولی معمولاً در بسیاری از تکنیک‌های بازگشت به میانگین رخ می‌دهد. معایب واضح این روش، این است که با اینکه ما قادر هستیم به نرخ پیروزی بالاتری دست یابیم، اما در عوض، یک چیزی را از دست می‌دهیم. به طور خاص، روش بازگشت به میانگین، بازدهی کمتری نسبت به روش‌های پیروی از روند دارد. احتمال عدم شناسایی حرکات بزرگ - ما می‌دانیم که بازارها تقریباً ۷۰٪ از زمان در حال تجمع هستند که برای معامله‌گران بازگشت به میانگین مفید است. اما به خاطر داشته باشید که بازارها تمایل دارند حدود ۳۰٪ از زمان در حال روند باشند. و در این دوره‌های روندی، بیشترین سودهای پتانسیلی را می‌توان به دست آورد. فازهای بازار روندی ممکن است سودهای بزرگی را ایجاد کنند که برای تاجران مخالف کیفیت فرصت‌های ضائع است. چالش‌های اجرای معامله - بیشتر سیستم‌های پیروی از روند از سفارشات بازار یا سفارشات توقف برای اجرای سفارشات ورودی استفاده می‌کنند. به عبارتی دیگر، بیشتر سیگنال‌های ورودی صادر شده در مدل‌های پیروی از روند معمولاً پر می‌شوند. استراتژی‌های بازگشت به میانگین اغلب از سفارشات محدود به عنوان روش اصلی اجرای ورودی استفاده می‌کنند. به همین دلیل، سیگنال‌های ورودی صادر شده در یک چارچوب بازگشت به میانگین معمولاً به دلیل وابستگی بیشتر به سفارشات محدود، ممکن است از دست رفته شوند. این به این دلیل است که سفارشات محدود ممکن است با قیمت درخواستی پر یا خالی شوند. این یک چالش اضافی برای تاجران مخالف است که مدل‌های آن‌ها بر اساس فروش در قدرت و خرید در ضعف استوار است. بازارها می‌توانند غیرمنطقی باقی بمانند - یک ضرب‌المثل مشهور در بازار وجود دارد که می‌گوید بازارها می‌توانند برای مدتی بیشتر از آنچه شما به طور مالی تحمل کنید، غیرمنطقی باقی بمانند. به عبارت دیگر، بدون توجه به اینکه شما چقدر اعتماد به تحلیل‌های بازار خود دارید، نباید به قدری محکم و مقاوم باشید که این حقیقت را نادیده بگیرید که بازارها معمولاً به طور مخالف با آنچه به نظر معقول می‌رسد، معامله می‌کنند. معامله‌گران بازگشت به میانگین باید به این مسئله بسیار توجه کنند زیرا معاملات آن‌ها بر اساس مقابله با عملکرد قیمت فعلی است که به نظر می‌رسد بیش از حد کشیده شده است. عدم تشخیص این موضوع در بازار می‌تواند منجر به ضررهای ویران‌کننده شود که ممکن است سخت باشد آن‌ها را ترمیم کرد.  

شاخص‌های بازگشت به میانگین

تکنیک‌های معامله‌گری بازگشت به میانگین در بازار معمولاً بر اساس انواع خاصی از شاخص‌ها ساخته می‌شوند. این شاخص‌ها می‌توانند به صورت نشانگرهای تکنیکال، شاخص‌های بنیادی یا اقتصادی و یا نشانگرهای مبتنی بر احساسات باشند. بیشتر معامله‌گران با نشانگرهای بازگشت به میانگین مبتنی بر مطالعات تکنیکال آشنایی دارند، اما آن‌ها به طور معمول کمتر با شاخص‌های بازگشت به میانگین بنیادی و مبتنی بر احساسات آشنا هستند. بیایید برخی از نمونه‌ها در هر یک از این دسته‌های شاخص‌های بازگشت به میانگین را برجسته کنیم. شاخص‌های تکنیکال - برخی از شاخص‌های تکنیکال مانند باندهای بولینگر، شاخص نسبت قوت نسبی، استوکاستیک و درصد ویلیامز مثال‌هایی از مطالعات مبتنی بر تکنیکال هستند که سیگنال‌های خرید بیش از حد و فروش بیش از حد را ارائه می‌دهند. در واقع، این سیگنال‌های خرید بیش از حد و فروش بیش از حد به ما می‌گویند که در صورت خواندنی بیش از حد، قیمت در بازار خاصی به سمت بالا بیش از حد گسترش یافته است و یا در صورت خواندنی بیش از حد، قیمت در بازار خاصی به سمت پایین بیش از حد گسترش یافته است. در زیر مثالی از شاخص استوکاستیک را مشاهده می‌کنید. خط نقطه‌چین بالایی در داخل شاخص استوکاستیک سطح بیش از حد را نشان می‌دهد و خط نقطه‌چین پایینی در داخل شاخص سطح فروش بیش از حد را نشان می‌دهد. توجه کنید که قیمت‌ها پس از خواندنی بیش از حد یا خواندنی بیش از حد به سمت میانگین خود باز می‌گردند.  
بازگشت به میانگین

بازگشت به میانگین

  شاخص‌های بنیادی - اگر به طور مرتب به یک تقویم اقتصادی نگاه کنید، مطلع خواهید بود که در طول ماه چندین نوع داده اقتصادی منتشر می‌شود. برخی از نشانگرهای اقتصادی که در بازار فارکس، فیوچرز و اوراق بهادار مهم هستند، شامل تصمیمات نرخ بانک مرکزی، تولید ناخالص داخلی، شاخص قیمت مصرف‌کننده، شاخص تولید انجمن مدیریت خرید (ISM)، گزارش NFP و غیره هستند. برای سهام‌های فردی، چندین شاخص مهم بنیادی شامل نسبت قیمت به سود، نسبت قیمت به کتاب، نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام و نسبت قیمت به رشد سود می‌توانند مورد استفاده قرار بگیرند. تمامی این داده‌های بنیادی می‌توانند در یک مدل معاملاتی معکوس استفاده شوند. به عنوان مثال، معامله‌گر مخالف می‌تواند داده‌های فعلی شاخص قیمت مصرف‌کننده را با روند چند ساله قیمت کالاهای مختلف مقایسه کند و از آن داده‌ها در مدل بازگشت به میانگین خود برای پیش‌بینی نرخ تورم آینده استفاده کند.  
شاخص‌های بازگشت به میانگین

شاخص‌های بازگشت به میانگین

  شاخص های احساسی - شاخص های احساسی می تواند به چندین شکل ظاهر شود، اما اصل اساسی استفاده از شاخص های مبتنی بر احساسات در واقع یکسان است. به عبارت دیگر، تاجرانی که عبارتند از تاجران بازگشت به میانگین، اغلب به خواندن خواندن های بیش از حد در یک شاخص احساسات به عنوان یک روش برای اندازه گیری احساس فعلی در بازار نگاه می کنند. اغلب مشاهده می کنیم که خواندن های احساسی که در یک محدوده بیش از حد، یا خرسانه یا خرسانه قرار دارد، به تحویل قیمت ها در بازار منجر می شود. مفهوم اساسی پشت این امر این است که اگر همه خرسانه هستند، پس دیگر کسی برای افزایش قیمت ها وجود ندارد که به یک کاهش قیمت منجر می شود. در همین راستا، وقتی همه خرسانه هستند، دیگر کسی برای کاهش قیمت ها وجود نخواهد داشت که سپس به یک افزایش قیمت منجر می شود. نوع دیگری از شاخص احساسی که به طور منظم در بازارهای آتی استفاده می شود، شاخص تعهد تاجران است که به طور معمول به عنوان شاخص COT شناخته می شود. اغلب مشاهده می کنیم که وقتی یک اختلاف متناسب در جایگاه بین تاجران تجاری که در واقع خریداران بازار هستند و مشغولان بزرگ، که عمدتاً صندوقهای مشروط هستند، وجود دارد، قیمت ها ممکن است نزدیک به یک نقطه واگرایی باشند. این معمولاً افزایش قیمت را به سمت تجاریان ترجیح می دهد. نمودار قیمت هفتگی آتی مس که در زیر نشان داده شده است، این پدیده را نشان می دهد.  
استراتژی معاملاتی بازگشت به میانگین

استراتژی معاملاتی بازگشت به میانگین

  توجه کنید که هر زمان که پوزیشن‌های تجاری (خط قرمز) با پوزیشن‌های بزرگ مشخصه (خط سبز روشن) تفاوت قابل توجهی داشته باشد، قیمت پس از آن معمولاً سمت پوزیشن تجاری حرکت می‌کند. همچنین توجه کنید که چگونه خطوط دوباره شروع به همگرا شدن می‌کنند، زیرا پوزیشن‌ها شروع به بازگشت به میانگین می‌کنند.  

بازگشت به میانگین با باند بولینگر

بیایید الان یک مثال از یک استراتژی واقعی بازگشت به میانگین را که در بازار قابل استفاده است، توضیح دهیم. در این استراتژی، ما باند بولینگر را به عنوان سیگنال تنظیم بازگشت به میانگین ولاتیلیته خود استفاده خواهیم کرد. استراتژی که جزئیات آن را تعریف می‌کنیم، توسط جو راس، یک معامله‌گر و نویسنده مجرب، معرفی شده است. این استراتژی به نام استراتژی معاملاتی Gimmee bar است. اصولاً، این استراتژی سعی می‌کند برای جستجوی برگشت‌های احتمالی در نزدیکی انتهای ولاتیلیته، به خصوص در محیط یک محدوده معاملاتی، عمل کند.   اینجا قوانین یک سیگنال معامله بلند را مشخص می کند:
  • قیمت ها باید حرکت قیمتی محدود را نشان دهند و باندهای بولینگر نسبتاً دور باشند.
  • قیمت باید خط پایین باند بولینگر را لمس کند.
  • منتظر نوسان قیمت اول پس از لمس خط پایین باند بولینگر باشید. این نوسان اول به عنوان نوسان gimmee شناخته می شود.
  • دستور خرید را یک تیکه بالاتر از نوسان gimmee وارد کنید.
  • یک تیکه زیر نوسان gimmee را به عنوان تلفات متوقف کنید.
  • معامله را وقتی قیمت نزدیک به یا به خط بالای باند بولینگر می شود ببندید.
  اینجا قوانین یک سیگنال معامله کوتاه را داریم:
  • قیمت‌ها باید حرکت قیمتی در محدوده نشان دهند. با باندهای بولینگر که نسبتاً دور از هم قرار دارند.
  • قیمت باید به خط بالای باند بولینگر برخورد کند.
  • منتظر نوسان قبلی بعد از برخورد با باند بالایی باشید. این نوسان نخستین نوسان پایین است که به آن نوسان نیازمندی می گویند.
  • یک سفارش برای خرید یک تیک پایینتر از نوسان نیازمندی وارد کنید.
  • یک توقف ضرر یک تیک بالاتر از نوسان نیازمندی قرار دهید.
  • معامله را وقتی قیمت نزدیک به یا به خط پایینی باند بولینگر می‌شود خاتمه دهید.
 

تنظیمات بازگشت به میانگین صعودی

حالا بیایید نمونه‌ای از معامله بازگشت به میانگین صعودی در بازار فارکس را با استفاده از استراتژی مشخص شده مورد بررسی قرار دهیم. ابتدا با نمایش یک تنظیمات معامله خریداری شروع می‌کنیم. اگر به نمودار قیمت زیر مراجعه کنید، نمودار جفت ارز دلار آمریکا به دلار استرالیا در بازه زمانی 240 دقیقه را خواهید یافت.  
تنظیمات بازگشت به میانگین صعودی

بازگشت به میانگین صعودی

  برای تأیید این تنظیمات تجارتی، ابتدا باید مطمئن شویم که بازار در محدوده تجارت است و نوارهای بولینگر به طور نسبی پخش شده اند. ما می توانیم نوارهای سبز را در این نمودار قیمت ببینیم که نشانگر تکنیکال نوارهای بولینگر است. توجه کنید که رفتار قیمت قبل از تنظیم تجارتی ما به نظر می رسد در یک محدوده تعریف شده خوبی تجارت می کند. علاوه بر این، می توانیم ببینیم که نوارهای بولینگر بالا و پایین فاصله خوبی از هم دارند. همانطور که رفتار قیمت پیشرفت می کند و ما این ویژگی ها را در نمودار قیمت تشخیص می دهیم، ما یک تجارت بازگشت به میانگین را در نظر می گیریم. اگر به منطقه بزرگ شده در نمودار اشاره کنید، یک gimmee bar نزولی را که به باند پایینی نوار بولینگر نفوذ می کند می بینید. همچنین، شمعی که فوراً پس از آن ظاهر می شود یک gimmee bar صعودی است. به عنوان مثال، در این حالت، شمع دوم به عنوان gimmee bar gimmee bar محسوب می شود و این شرایط حالا سیگنال تجارتی خرید ما را تأیید می کنند. دستور خرید ورودی یکی از تیک ها بالاتر از gimmee bar محسوب می شود. می توانید gimmee bar محسوب شده را در نمودار قیمت مشاهده کنید. همچنین توجه خواهید کرد که شمعی که فوراً پس از gimmee bar محسوب شده قرار دارد در نهایت حداکثر gimmee bar محسوب شده را تخطی می کند که منجر به موقعیت بلند ما می شود. دستور توقف ضربه به طور مستقیم زیر gimmee bar محسوب شده قرار می گیرد که توسط خط تیره سیاه نشان داده شده است. درباره نقطه هدف ممکن، ما باید حرکت قیمت را به دقت نظارت کنیم تا در صدد اتفاق افتادن آن باشیم. همچنین، هر زمانی که نقطه تماسی با نوار بالایی بولینگر رخ دهد، باید بلافاصله کل موقعیت را ترک کنیم. اگر به بخش بالا و سمت راست نمودار نگاه کنید، میتوانید ببینید که خروجی این معامله در آنجا رخ داده است.  

تنظیمات بازگشت به میانگین نزولی

حالا به نسخه نزولی این استراتژی نگاهی می‌اندازیم. در نمودار شمعی زیر، میتوانید حرکت قیمت زوج مبادلاتی دلار آمریکا به کرون نروژی را بر اساس فریم زمانی روزانه مشاهده کنید.  
تنظیمات بازگشت به میانگین نزولی

تنظیمات بازگشت به میانگین نزولی

  در دوباره، خطوط سبز در نمودار قیمت نشانگر باندهای بالایی و پایینی باند بولینگر هستند. برای تأیید تنظیمات معامله، باید شرایط بازاری را مشاهده کنیم که قیمت‌ها در یک محدوده معامله می‌کنند. همچنین، می‌خواهیم نوساناتی در بازار ببینیم که می‌تواند توسط عرض نسبتاً گسترده‌ی باند بولینگر تأیید شود. در اینجا، عملکرد قیمت به وضوح نشان می‌دهد که بازار بدون هدایت واضحی به سمت بالا و پایین معامله می‌کند و به نظر می‌رسد فاصله نسبتاً گسترده‌ای بین باندهای بالا و پایین بولینگر وجود دارد. با تشخیص این محیط بازار، ما برای یک تنظیم بازگشت به میانگین شروع به آماده‌سازی می‌کنیم. اگر به سمت راست این نمودار قیمت نگاه کنید، می‌توانید ببینید که یک شمع قوی بلشی در خط بالای باند بولینگر نفوذ کرده است. در این نقطه، ما می‌خواهیم منتظر بمانیم تا اولین بستهای پایینی را تأیید کنیم. این بستهای پایینی همزمان پس از این شمع ارجاع داده شده که باند بالایی بولینگر را نفوذ کرد. می‌توانید آن اولین شمع پایینی را، شمعی که به نمودار قیمت ما اشاره شده است، ببینید. این رویداد یک تنظیم معاملهٔ خرسی را به عنوان قوانین ما تأیید می‌کند. ما پس از نفوذ قیمت به سمت پایینی حداقل شمعی که به شمعی است که به نمودار قیمت اشاره شده است، به موقع وارد یک موقعیت کوتاه می‌شویم. سفارش توقف خسارت باید بالاتر از بالاترین قیمت شمعی باشد که به شمعی است که به نمودار قیمت اشاره شده است، همانطور که با خط چین سیاه نشان داده شده است. و در نهایت، نقطهٔ خروج سود را می‌توان بر اساس اولین شمعی که به خط پایینی باند بولینگر لمس می‌کند، که به وضوح در نمودار قیمت نشان داده شده است، تعیین کرد.   نتیجه همانطور که در این مقاله اشاره کردیم، دو روش اصلی برای تجارت در بازارها وجود دارد. یکی از آنها روشی است که به دنبال روند بازار می‌رود و مبتنی بر بهره‌برداری از لحظه‌ای است و دیگری روشی است که به عکس روند می‌رود و مبتنی بر بازگشت به میانگین است. ما برخی از ویژگی‌های یک استراتژی بازگشت به میانگین را شرح داده‌ایم. علاوه بر این، نمونه‌ای از چنین استراتژی ارائه داده‌ایم که می‌تواند بر روی ابزارهای مالی مختلف اعمال شود. مهمترین نکته‌ای که باید در انتخاب بین روش تجارت روندی یا بازگشت به میانگین به آن دقت شود، شرایط فعلی بازار است. زمانی که متوجه می‌شوید قیمت‌ها در یک ابزار خاص به حرکت قیمت جهت‌دار تمایل دارند، در آن مورد انتخاب روش روندی ممکن است مفیدتر باشد. از سوی دیگر، اگر متوجه شوید عملکرد قیمت در یک بازار بیشتر محدود به محدوده است، ممکن است مناسب‌تر باشد که از تکنیک‌های بازگشت به میانگین استفاده کنید.
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها